ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
یا هو
همچنان غمگین.
آه که چه غمبار است.
رویای تورا دیدن.
اینجا کاری نداری بدان که آنها نیز بیکارند.
فردا چه ؟ آیا می شود دید که همدیگر را درک نکنیم.
نه چنین نیست حتماْ جنین نخواهد بود
.... نمیتوان گفت که درست است. شاید که این یک اشتباه کوچک باشد که در تو غوغا کرده است مردان بزرگ از این جزیی مسائل براحتی میگذرند تو هم .......
بنام یار
فدا میشویم در دل
ای دل غصه میخوری ما را
کسی نمیتوان سر پوش نهاد بر حقیقت
حق بالاست دیده را بنمای بصیر
فضا را آلوده ننما
اینجا آبها صاف اند
راهی مرو که برگشت نداشته باشیم
سری فاش نکن که عذر نتوان نمود
ما در راه ، بی راه چرا رهیدهای
مالی که نیست حلال، حلال نمودهای
نشستهام در میان، کنار چرا زدهای
شاخص مینماید این کار، فرصت چرا سوختهای
شمس اندر آسمان، چراغ چرا افروختن
میسازم کلبهای پر از در دل
شادم که نیستم ابزار فراری
همت نموده، قدم نه بر دیدگان
روزی که نیست فدایی بر اقدام نهایی
شب گسترده چادر بر سر زمین
گستردهام ماهی بر تنگ تاریک چادر
راهم دهید، نرم نرم اندر بیابان
فرضی که او را فروخته ، باران بهاری
نیست جان فشانی،زمستان سرد و کاری
باریاست بر دوش، ننهاده در گاری
عمری فدا نمودیم، پیش از گذر سوختیم
محیط سبز نمودیم، سوختیم بیعاری
بنام نزدیکترین
در ورای شهر
کنار تیغهای تیز آسمانی
کور سویی از سیاهی
تنها
جا مانده از دورانی نزدیک
فاصلهها را طی میکند
نزدیکتر از هر دوری
دورتر از همهی نزدیکان
شهری در غوغای بی تو
تو برای کی و کجا
آبهایی که جریان دارند
چون به انتها رسیدند به پرواز در آمدند
مرغابیهای دشت غم
نزدیک قدمهایم میکنند جیر جیر
سگی واق واق کنان در کوی چهار فرسنگ
رگی باریک از حیات
فاصلهها را میبرد
نزدیک میشود
انگار همین دیروز
فردا را کنار زد
نزدیک
فاصلهای به اندازه هیچ
بنام احد
میتوانم تورا بشناسم، چون نور نیاز به شناخت ندارد.
میتوانم تورا احساس کنم، چون بودن نیاز به درک ندارد.
میتوانم با تو باشم، چون بی تو زندگی مفهوم ندارد.
میتوانم تورا ببینم، چون تو خود دیده هستی.
میتوانم پرواز را با تو آغاز کنم، چون بی بال پرواز ممکن نیست.
میتوان با تو زنده باشم، چون حیات بدون تنفس امکان ندارد.
میتوانم با تو بروم، چون بدون راه رفتن همان نرفتن است.
میتوانم با تو بشنوم، چون شنیدن بدون صدا کری است.
میتوانم با تو بگویم، چون تکلم بدون کلام نیست.