ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
یا قاضی الحاجات
..... با آنهمه خسارت محضی که به کشور وارد کردند و شما هر روز تکرار می کنید در هر کشور غربی و قانون مداری که بود الآن باید یا در حبس باشند و یا در پشت میز محاکمه...
سوال اصلی این است که چرا تا کنون این غرب پرستان که چنین کشور را در دره انداخته و چاه ویل ساختن برایش، هنوز باید زبان درازی کنند و مدعی عموم آیا نباید اقدامی انجام دهد آیا مجلس نباید اقدام کند؟
پس کجا باید این ملت مظلوم که با مشکلات ایجاد شده توسط آنها دست و پا می زند باید شکایت ببرد؟
واقعا چه کسی این ترک فعل قوه قضایی را باید پیگیری کند و محاکمه آن کجاست؟!
آیا مشکل اصلی ما همین نیست که یک عهده فرصت سوز مدعی هستند؟ اگر راست می گویند و یا شما هم درست می گوئید باید در محکمه حرف خود را ثابت کنند! نه در روزنامه های دروغ پرداز غرب پرست، این مطبوعات از کجا می توانند تامین درآمد کنند آیا به سرویسهای خارجی وصل نیستند چه مقامی باید اینها را بررسی کند و راست و دروغ را مشخص!؟
مردم را در جواب این سوالات نگذارید!
پاسخ دهید!
تا کی در دوگانه های ترک فعلهای دو جریان حاکم مملکت بلنگیم؟
مچاله شدیم!
یا رفیق بی همتا
وقتی که به کوتاه آمدن عادت دهی ، آنوقت عادت کنندگان به بلند شدن نامانوس می شوند.
وقتی کسی را به غلط بلند کنی، او به غلط نشستن را یاد می گیرد.
وقتی لطف بی حد شود مهربانی دیده، چشته خوار می شود.
نمک گر زیاد استفاده کنی، شوری بی مزه می شود.
رفتار میانه داشتن، راه استادان کارکشته است.
باد دادن سرمایه ها، کار راحت دیده های راحت رسیده است.
قدر دادن به اندازه، نیکوترین کار است، حتی مفیدترین.
امروز کسانی را به دشمن تقدیم کرده ایم که یک روزی آنها را نیک داشتیم بیش از حد!
کسانی سرازیر شده اند که بیش از ارزش شان ارج نهادیم!
..... تا کی باید ارزشها را قربانی کوتاه آمدنهای بی خود کنیم!
.... تا کی باید راه نا تمام گذشته را پی گیرم و از نو طی کنیم!
..... تا کی باد دهی بادکرده های خودمان را نظاره می کنیم!
آنهایی را که امروز در روبروی خودمان قرار داده ایم؛ همانهایی هستند که دیروز بی اندازه بلند کرده و حلوا حلوا کرده ایم!
آنهایی که خودشان بودند ولی رفتار ما آنها را بی خود کرد، آنهایی که بدون دلیل روی سر بردیم آنهایی که بر سر خود کوفتیم و امضای کشکشان را قدر خود کردیم.
بازیگران بی هنر.....
بازی کنان بی شان......
سیاست بازان بی سیاست ....
سربازی نرفته های ژنرال شده.....
دانشگاه ندیده های دانشیار شده .....
آب ندیده های شناگر شده ......
.... وای از این همه ناتمام های بی شروع!
شاید باید یکبار بادهای بادبادکهای نترکیده را خالی کنیم یا لااقل کمتر کنیم تا بدانند و بدانیم ارزش در وزن گران است و لعل ناب و مطالعه شبانه ؛نه به باد کله و لعاب روی و سخن زیاد و توجیه بی خاصیت!
بادها را خالی کنید!
ای آدمها....
ای مردم....
ای انسانها....
ای بر مسند نشسته ها....
بادها را خالی کنید!