ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
بنام ایزد بی همتا
عِتق یعنی آزاد کردن بردگان
چون در دوره کنونی خیلی افراد از نوع مریض یا مغرض داشتن برده و بنده را به اسلام نسبت میدهند من خواستم این بحث را از کتاب آشنایی با علوم اسلامی جلد سوم: اصول فقه- فقه از شهید متفکر و بی همتا استاد مرتضی مطهری آورده تا روشن شود که بردگی با روح و منش اسلام هیچ همخوانی نداشته و آنچه را که اسلام اجازه داده است هدف بزرگ از روشی است که در دوران جاهلیت بوده است یعنی بردگی و برده داری و برده فروشی ، اینجا اسلام از این موضوع بیشترین استفاده را برده و بندگی از شرک و کفر و سپس آزادگی از بردگی را هدف گذاری کرده است.
این کتاب دارای سه جلد است
جلد اول:فلسفه - منطق و فلسفه اسلامی
جلد دوم: کلام- عرفان- حکمت عملی
جلد سوم: اصول فقه - فقه (متن زیر از این کتاب انتخاب گردیده است)
بعد از بخش اصول فقه به خود فقه میپردازد در بخش دوم فقه توضیح میدهد که در کتب فقه به هر بخش یا باب از یک موضع عنوان کتاب اتلاق میشود.
لذا در ابواب و رؤوس مسائل فقه به" ایقاع " اشاره مینماید که خود ١١ تاست
در ادامه مطلب که عنوان ششم است یعنی همان کتابالعِتق یا همان بابالعِتق چنین میآورد:
۶- کتابالعِتق.
"عِتق" یعنی آزاد کردن بردگان. در اسلام یک سلسه مقررات در مورد بردگان وضع شده است. اسلام برده گرفت را منحصراً در مورد اسیران جنگی مشروع میداند* و هدف از برده گرفتن بهره کشی از آنها نیست** بلکه هدف این است که اجباراً مدتی در خانوادههای مسلمانان واقعی زندگی کنند و تربیت اسلام بیابند و این کار خود به خود به اسلام و تربیت اسلامی آنها منجر میگردد.
و در حقیقت دوره بردگی دالانی است که بردگان از آزادی دوره کفر تا آزادگی دوره اسلام را طی کنند.
پس هدف این نیست که بردگان برده بمانند، هدف این است که کافران تربیت اسلامی بیابند و در حالی آزادی اجتماعی داشته باشند که آزادی معنوی کسب کردهاند.
از اینرو آزادی بعد از بردگی هدف اسلام است. لذا اسلام برنامهی وسیعی برای "عِتق" یعنی آزادی فراهم کرده است. فقها نیز نظر به اینکه هدف اسلام "عِتق" است نه "رِقّ" بابی که باز کردهاند تحت عنوان کتابالعتق است نه "کتابالرِّقّ".
فقها میگویند:موجبات آزادی چند چیز است؛ آزادی ارادی وبالمباشره که مالک برای اداء کفاره یا صرفاً برای رضای خدا برده را آزاد میکند.
دیگر سرایت، یعنی اگر بردهای قسمتی از او مثلاً نصف یا ثلث یا ربع یا عشر او به علتی آزاد شد این آزادی به همهی او سرایت میکند***
سوم مملوک عمودین واقع شدن"عمودین" یعنی پدر و مادر و پدران و مادران آنها هر چه بالاتر برود و دیگر فرزندان و فرزند فرزندان هرچه پایین برود. مقصود این است که اگر کسی مملوک پدر و مادر یا جد و جده یا فرزند یا نوه خود قرار گیرد خود به خود آزاد میشود****
چهارم عوارض متفرقه مثل ابتلا به کوری یا جذام و غیره که خود به خود موجب آزادی است.*****
*میبینید که هیچ بردگی دیگری در اسلام موضوعیت ندارد و مشروع دانسته نشده است.
** نکته دوم از برده حق بهره کشی داده نشده است. آنچه که در آن موضوعیت دارد در اسلام جایگاهی ندارد.
*** کوچکترین بهانه برای آزادی برده را ایجاد کرده است.
**** میبینید که چقدر سریع و همه گیر آزادی برده اتفاق میافتد و بندگی از بین میرود.
***** حتی بیماریها هم باعث آزادی برده میشوند.
{پس نتیجه میگیریم که اسلام نه اینکه منش بردگی ندارد بلکه فقط از این روش بد جاهلیت بهترین استفاده را برای آزادی معنوی و بهانههای مختلف برای آزادی مادی او را فراهم آورده است آنچه که شهید بزرگوار به آن اشاره نموده است.}
بسمه تعالی
ده نو روستایی است قدیمی در شمال شرقی انار با فاصله ۴ کیلومتر .در نزدیکی جاده نوق و امروزه سکنه بومی زیادی ندارد و آبادی قائمیه(قمیه) نیز در نزدیکی آن است.
این متن از کتابی است از:
وزارت دفاع ملی
سازمان جغرافیائی کشور
اداره جغرافیائی
بنام:
فرهنگ جغرافیائی
آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران
انار
جلد94- چاپ یکم
برگ NH-40-5سال 1358(در داخل جلد 1357)
البته قابل ذکر است که آنچه بعنوان تعداد جمعیت و... که در این کتاب آمده و آنطور که در مقدمه این کتاب آمده مربوط به گروهی پژوهشگر است که در سال 1353 در فارس سرگرم کار شده و نتیجه کار آنها 138 جلد شده که طبق یک نقشه راهنما(شکل در پستهای قبل آمده است) میباشد که هیچ مبنای اهمیتی قابل ذکری برای نقاط نیست بدین جهت این مجلد هم که بنام انار ثبت است فقط میتوان مرکزیت نقطه را مشخص کند نه اهمیت جمعیتی دارد نه اهمیت تقسیمات کشوری. برای پیدا کردن هر نقطه یا شهر و آبادی ما ماید در نقشه محل آنرا و سپس براساس حروف الفبا آنرا میتوانیم پیدا کنیم.
لذا این مجلد کتاب شهر شهربابک و روستاهایی از رفسنجان و ... را در بر گرفته است.
دیگر نقاط جغرافیایی از قبیل دشت و رود و کوه و.... در همان روستاهایی که کنار آن است توضیح داده شده است.(در مورد بشرآباد بدون هیچ دخل و تصرفی از این کتاب در صفحه ۳۷الی ۳۷ چنین بیان شده است). حتی با اینکه رسمالخط کتاب به من نمیخورد و ... برای امانت با سختی سعی کردم عین نوشته در آید( با این حال پرانتز سبز از من است) مثل چسباندن حروف و غیره در آینده من در نوشته جدید توضیحات و اشتباهات این متن را میآورم و علل آنرا بررسی میکنم امیدوارم که فرصت اجازه دهد.
اما ده نو در این کتاب:
ده نو DEH NOW
ده از دهستان انار، بخش حومه، شهرستان رفسنجان، استان کرمان
طج(طول جغرافیایی) َ١8 55ْ، عج(عرض جغرافیایی) ۵۴َ 30ْ، ارتفاع م(ارتفاع متوسط)1400متر.کویری، گرم خشک در 4 ک م(کیلومتری)شمال خاوری انار.
جمعیت: 10خانوار سرشماری۲۵۲۵(۱۳۴۵ه.ش)١2تن.
زبان: فارسی
دین:اسلام؛ شیعه
کار و پیشه:کشاورزی،کارگری،باغداری و فرشبافی؛ فرشها با طرح کاشان.
کشت:آبی؛ آب از چاه نیمه پرف.
فرآوردهها: گندم و پسته.
رستینیها:درختان اسکنبیل، پوشش گیاهی برای چرای دام.
مردم این آبادی وابسطه به زشرکت تعاونی آبادی انار هستند.
مزرعه قائمیه در شمال خاوری وابسته به این آبادی است.
یا لطیف
کاروانی از قلب در جلو
کاروانسالاری دلدار در پی آن
سواری تنها در کناری
و در این قافله من ناپیدا
شیدا
همراه شب
مثل روز سایهای در خفا
گوشی را میخواهم که بهم گوش دهد
شنوایی
چشمی میخواهم که مرا بنگرد
دیدنی
پایی که راست قامتی را بیاموزد
پیاپی
شرمندهام
که نه بیناییاست
نه شنوایی
و پایداری
.... کوهی استوار
همچون مادر
مثالی بی تمثیل راهنمایی از دوران خردی
برای تمام عمر
کهن ماندن
شرمنده نشدن
بسمه تعالی
داود آباد روستایی است چسبیده به حسینآباد( امین شهر) که امروزه جز حسین آباد محسوب میشود که دارای جمعیت زیادی نسبت به گذشته شده است و دارای دو مسجد و یک حسینه است و دبستان آن هم بنام شهید غلامرضا شهیدی بود که بعلت کم شدن دانشآموز و نزدیکی به دبستان ندافیان و امام جعفر صادق امین شهر تعطیل شده است. بودن در کنار بهشت فاطمیه(پیر کنز) از قدیم به آن معروفیت خاصی داده است. قلعه داود آباد که در فاصله زیادی از روستا قرار گرفته نشان از قدمت آن میدهد خیلی قبلتر از دیگر روستاها احتمالاً عزتآباد که امروز اسمی و اثر از آن نیست و وجود پیرکنز نیز نشانی از قدمت و اهمیت آن میباشد، امروز داود آباد قسمتی از امین شهر محسوب میشود.
این متن از کتابی است از:
وزارت دفاع ملی
سازمان جغرافیائی کشور
اداره جغرافیائی
بنام:
فرهنگ جغرافیائی
آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران
انار
جلد94- چاپ یکم
برگ NH-40-5سال 1358(در داخل جلد 1357)
البته قابل ذکر است که آنچه بعنوان تعداد جمعیت و... که در این کتاب آمده و آنطور که در مقدمه این کتاب آمده مربوط به گروهی پژوهشگر است که در سال 1353 در فارس سرگرم کار شده و نتیجه کار آنها 138 جلد شده که طبق یک نقشه راهنما(شکل در پستهای قبل آمده است) میباشد که هیچ مبنای اهمیتی قابل ذکری برای نقاط نیست بدین جهت این مجلد هم که بنام انار ثبت است فقط میتوان مرکزیت نقطه را مشخص کند نه اهمیت جمعیتی دارد نه اهمیت تقسیمات کشوری. برای پیدا کردن هر نقطه یا شهر و آبادی ما ماید در نقشه محل آنرا و سپس براساس حروف الفبا آنرا میتوانیم پیدا کنیم.
لذا این مجلد کتاب شهر شهربابک و روستاهایی از رفسنجان و ... را در بر گرفته است.
دیگر نقاط جغرافیایی از قبیل دشت و رود و کوه و.... در همان روستاهایی که کنار آن است توضیح داده شده است.(در مورد بشرآباد بدون هیچ دخل و تصرفی از این کتاب در صفحه ٣٢ الی٣٢ چنین بیان شده است). حتی با اینکه رسمالخط کتاب به من نمیخورد و ... برای امانت با سختی سعی کردم عین نوشته در آید( با این حال پرانتز سبز از من است) مثل چسباندن حروف و غیره در آینده من در نوشته جدید توضیحات و اشتباهات این متن را میآورم و علل آنرا بررسی میکنم امیدوارم که فرصت اجازه دهد.
اما داود آباد در این کتاب:
داود آباد DAVUDABAD
ده از دهستان انار، بخش حومه، شهرستان رفسنجان، استان کرمان
طج(طول جغرافیایی) َ20 55ْ، عج(عرض جغرافیایی) 51َ 30ْ، ارتفاع م(ارتفاع متوسط)14۰5متر.
کویری، گرم خشک، در 7 ک م(کیلومتری) جنوب خاوری انار.
جمعیت: ٣٠خانوار سرشماری۲۵۲۵(۱۳۴۵ه.ش)١87تن.
زبان: فارسی
دین:اسلام؛ شیعه از طایفههای عرب،جدید
کار و پیشه:کشاورزی،دامداری و فرشبافی؛ فرشها با طرح کاشان و اصفهان.
کشت:آبی؛ آب از کاریز و چاه ژرف.
فرآوردهها: گندم؛جو؛پنبه؛یونجه،پنبه و پسته.
رستینیها:درختان اسکنبیل و پوشش گیاهی برای چرای دام.
دارای یک مسجد است
مردم این آبادی از دبستان حسین آباد بهره میگیرند و وابسطه به شرکت تعاونی روستایی اناراند.
هوالمحبوب
چون نگینی سبز خود را بالای تپه ماهوری دور نمایان میکرد
آنجا را میشد دوست داشت به اندازه قلبش و تپشاش
آنرا از حرکت شاخههایش که در جریان باد همچون خون در رگها از بین آنها میگذشت
پائینتر جلوی درخت چنار جادهای که در دور دستها در دشت سراشیبی گم میشد
و بالاتر چون دکلی نخراشیده از پهنای آن همه چیز را بیریخت مینمود
ترکیبی ناهمگون
نخراشیده
کج و واج
بی نظم
ناسازگار با طبعت
بیریخت