ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
یا رحمان قبل از ازل
نوشتن را در پی نوشتم
گفتارم را هم آنجا نوشتم
دیدنها را هم باز نوشتم
شنیدنها را همراهش نوشتم
احساها را اضافه نوشتم
غم و اندوه را کم نوشتم
شوق و شادی را تمام نوشتم
خشم و غضب را چرا نوشتم
مرگ عزیزان را چون نوشتم
فراق را در بد تنگنا نوشتم
جسیم را با بسیم لب نوشتم
استرس را با قلم زرد نوشتم
جنگهار با نی تر قرمز نوشتم
آرامش را مداد آبی نوشتم
فراموشی را هیچگاه نه نوشتم
ترس رابا وحشت لرزان نوشتم
شگفتی خویش را با تعجب نوشتم
غرور خویش را با تفرعن نوشتم
سربلندی خود را با محبت نوشتم
امید را با عشق به آینده نوشتم
حسادت را برای همه نه نوشتم
بی عدالتی را با بی میلی نوشتم
گناه را با تاسف بسیار نوشتم
حقارت را با دلخوری نوشتم
..... چگونه سرنوشتم را نوشتم
سرنوشتم را سبز نوشتم؟