انار

انار

معرفی انار و دلمشغولیهای یک هموطن
انار

انار

معرفی انار و دلمشغولیهای یک هموطن

جنگ شناختی

از همان راه و روشی که دشمن برای ضربه زدن به شما استفاده می کنند بهره ببرید

بشرطی که با اصول شما منافات نداشته باشد

دروغ پردازی و ضعیف نشان دادن شما و ایجاد خود تحقیری مرضی است که دشمنان این مرز و بوم از دوران بسیار قبل بکار گرفته اند اما از زمان قاجار سرعت و شدت بیشتری گرفته و در دوران جدید به کمک فجازی این مسئله بسیار حاد شده و حائز اهمیت مضاعف

در المپیک ۲۰۲۴ فرانسه خیلی مسائل عیان بود ولی باز آنقدر این خود تحقیری را در ما نفوذ داده اند که باز ما نمی توانیم آنها را نشر بدهیم و منعکس کنیم

این شگرد رسانه های معاند است که افراد جامعه را طوری پرورش دهند که با اینکه نقاط ضعف آنها را می‌بیند نه می شنود! باز باور نکند

ولی یک دهم اشکالات برگزاری همین المپیک اگر در ایران باشد چنان بدون پروا بزرگ می کنیم که انگار هیچ جای جهان این عیوب نیست همه جا بهشت است فقط ایران ویران

البته این سخنان به معنی نداشتن اشکالات و کمبودهای زیاد کشور نیست

بلکه بیان این حس نهادینه شده در جامعه ایرانی است که هر روز دارد چون موریانه جامعه را متلاشی می کند....

در آمریکا پلیس با ظن تخلف فرد را دست بند می زند یا با زانو روی گردن فرد آنقدر می فشارد و نگه می‌دارد که فرد می می‌میرد چرا که قوانین آنقدر از پلیس حمایت می کند که او را چنین کرده

در کشور ما فرد به پلیس فحش می دهد ولی او می ترسد که او را تنبیه کند

بخاطر اینکه پلیس را با قوانین ضد امنیتی تصویب کرده دست بسته نموده‌ایم که نتواند با قانون گریزان برخورد کند

بارها از کسانی که از دامن میهن بخاطر بهشت پنداری خارج به آنجا پناه برده اند دیده‌ایم که از وضع بد زندگی و جامعه پشیمان هستند ولی باور نمی کنیم ولی برعکس نقاط ضعف خودمان را چنان ضریب می دهیم که نگو و نپرس چون باور در ما بوجود آمده که اینها حقیقت ماست و بقیه جهان گل و بلبل است.

وقتی که راه عراق برای زائران بسته بود زمان صدام بعد از جنگ ایرانیان از طریق ترکیه می رفتند سوریه بعد از آنجا وارد عراق شده و دوباره از همان طریق بر می گشتند

هرکس که رفته ازش سوال کنید بیشترین رشوه گرفتن و بیشترین اذیت شدن در کشور ترکیه برایشان رخ می داد چه در مرزها چه در مسیرها و ....

یعنی در عراق که آن زمان با ما دشمن بود چنین سختی و آزاری به زائران ایرانی وارد نمی شد

حالا به هر کس بگویی نه باور می کند نه جرئت می کنی بگوئی‼️

همین حاج حسین مهدیزاده از خانه کشاورز رفته بود آلمان برای بازدید می گفت شب‌ها در شهر هیچ روشنایی وجود ندارد هتل‌ها خیلی کم نور و تاریک است و در مصرف برق چقدر صرفه جویی دارند

بعد ما در همین کمبود برق حالا شبها ببین در همین شهر کوچک انار چقدر چراغ در بلورها و خیابان و .... روشن است

اداره برق نمی تواند تصمیم بگیرد که برای جبران کمبود برق آنها را خاموش کند چون چنان جو ایجاد می شود که نگو و نپرس

ولی براحتی برق تولید و کشاورزی و صنعت را قطع می کنند

خب این تصمیم سازی غلط را چه کسی بوجود آورده

رسانه و جو افکار تحقیر شده و آنچه رهبری دارد هشدار می‌دهد عقب نشینی در مقابل جنگ روانی و شناختی دشمن

وقتی جو چنین حاکم شد وقتی جامعه به این سوی غلط غلطید وقتی مقهور جنگ روانی دشمن شدی آنوقت تصمیم غلط خواهی گرفت

یعنی دشمن در جنگ دروغین ایجاد کرده محاسبات ما را بهم می زند و وقتی چنین شده ما از قبل دستمان پیش دشمن بالاست و تسلیم تصمیم دشمن هستیم که خودمان برای خودمان بافته‌ایم

لذا این بیان رهبری دیروز عقب نشینی در جنگ روانی و شناختی دشمن  جای تامل بسیار دارد

بجای اینکه ما کمک کنیم که محاسبات دشمن غلط شود یاریگری می شویم که مسئولان خودمان جوگیر شده و تصمیم غلط و به نفع دشمن بگیرد

دلخوشی

یا جلیل

دل به آن دارم

که یاری دارم

چه زود و چه دیر

چه نزدیک و چه دور

او را دوست می دارم

به یاد حق می سپارم

برسد همین هفته در پیش

به یاری قدرت جمیل

حتم دارم که این هست ممکن

سرفراز باید بود

در همین تنگی شرایط

هر چه هست دلخوشی دارم

دلخوشم که باز او را دارم

همین بس!

شرایط در گذرند

پس نیست ناامیدی

روزگار می گذرد

چه کم چه زیاد

چه سخت چه آسان

چه غم دارم

آنچه نیست پایدار

دلخوشم یار دارم

پاکان

بنام آفردیگار یکتا

عالمی را در حقیقت می توان دید

ولی حقیقت گوهری است بی نظیر

همه عالمیان آنرا می شناسند،دوست می دارند

ولی یک گروهی از آن دورند

چون خود را آلوده کرده اند

وقتی آلودگی در انسان وارد شد و آنرا پاک نکردی زود فراگیر می شود

وقتی وجودت را تسخیر کرد رهایی از آن هر لحظه سخت تر و مشکل تر می شود

آلودگی مانع دیدن حقیقت و درک آن خواهد شد

..... چند هفته ای است که دانشجویان غرب بر علیه سردمداران پلید و روغگوی خود تظاهرات و تحصن راه انداخته اند

و این هم زمان شده است با یک مشت ناپاک بنام سلبریتی و مزدور که در آنجا با این دانشجویان حقیقت در افتاده اند

آنها پرچم کفر را آتش می زنند و این از خود راضی های بی خود پرچم حقیقت را

آنها پایان دادن به جنایت علیه بشریت در غزه را خواهان اند و اینها کمک به شرارت و ظلم و جنایت اسرائیل کودک کش

.... واقعا باید درود فرستاد بر عالم حقیقت بین آیه الله حائری شیرازی ره

تمام پاکان جهان از ما

و تمام ناپاکان جهان از شما

اگر پاکانی در ممالک شما باشد به ما خواهند پیوست

و اگر در خانه ما ناپاکی باشد حتما به شما خواهد پیوست...

صف ناپاکان روبروی صف ناپاکان

انتخابی دلخواهانه

اما نه آسان برای ناپاکان

جمعه

یا یاور منتظران

نه جمعه را منتظر هستیم نه هیچ روز دیگر

تنها ادای منتظران را در جمعه پیش می کشیم

وای از درون بی مایه خود!

به کجا از این همه بی مایگی پناه برویم

حالا که تو پناه همه درماندگانی؟

باز جمعه،باز همان ناز ادا ،خدا کند که تو ادا پیشگان را هم رفاقت کنی!!

باریکه

یا دادگر سبحان

بی درد نباشید که بُعد از دست دهید ،چون در تنفس حرکت از بی حرکتی است آنگاه رفتن به انتهای تحرک.

جای دهید راه را آنگاه در پی نشان باشید، این نیست مگر آسایش یافتگان به درد و ابتلائات.

ماه در آنسوی کرانه در تاریک نمانده است، این با تو حرف و سخن کم نخواهد داشت، فهم آن کم نیست برای آنان که در ظلمات خود غرق باشند.

آنسوی دریا بی خشکی نیست، این قابل درک است برای آنان که کنارها را بهتر رفته اند تا ساحلها.

مرگ آن بچه قورباغه چقدر تو را بخود آورد؟ ما را در کدامین بی انتها سرگرم کرده اند که نشناختیم کشتار بی رحمانه کودکان باریکه.

رگبار آتش است یا خط سرخ جاودانگی،موج کدامین برخورد تو را چنین مرگ آلود نشانده بی نشان و ناحرکت غلیظ.

فردا دیر است اگر امروز را درک نکرده باشید، ما در آنسوی غبار نگاه نکردیم زیر پاهای مردم.

وای از آنچه در تنگه بی سامان گذر، نادیده انگاشته است دیدار برادر، شما در خواب نمانده باشی،کاروان به مقصد است دیروز بی وفایی.

ماری زهراگین در جلدی زیبا، این وصف دنیای زرنگاری است چون طوق در گردن جهانخواه.

مادرم ای وطن بی تن، جان مایه ما، کاه را در کدامین باد سوی آشغال فرستاده اند بی سران کله کوهی.

راهم دهید، هر چند دور است نشان، جاده را علامت کنید تا هدف نزدیک باد.

.... مهربانه مُهر زدید بر سند موت بنده، انگار سالهاست انتظار این قهرمان کشی دیار بود پیدا.

راه نیافتم آنچه را، راه ندیدم؛ بند شدم آنچه را، در بند خود بافتم.