ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
یا میزبان رحمان
چندان که می دانیم در فوق کنش خود متلاطم گره خورده و راهای بد رفته را بدتر می رویم این تمام معمای شکست ماست.
می دانیم راه پیروزی تلاش است و صبر و مقاومت اما باز بی صبری میکینم،کی دم پیروزی!
می دانیم طرف مقابل ما برای پیروزی زحمت کشیده دعا می کند، اما ما می خواهیم فقط با دعا او را مغلوب کنیم!
می دانیم پیروزی شیرین است ولی چنان با دلهره و سخنان صدمن یک غاز خود قصد تلخ کردن کام شیرین مظفر را داریم!
راهی را که بارها پیموده ایم و به نتیجه نرسیده ایم را دوباره کورتر طی می کنیم خیال می کنیم اگر چشم ببندیم راه باز می شود!
حیات طیبه وقتی حاصل می شود که دیگران را احترام کنیم بزرگ بشماریم یک مخلوق عالم بدانیم ربی را در جریان خلق بدانیم که روشنایی اول و آخر است همانقدر که خود را ارزش میدهیم دیگران را نیز تکریم کنیم تا کرامت در همه جای زندگی جاری و ساری شود.
لذت وقتی حاصل می شود که درونی باشد لذت ظاهر پوک است و خسته کننده.
چیز خوب همیشه مفید است پس آنچه که مضر است مفید نیست آن حاصل دیده مفید ظاهر است باطن در آینده ظاهر می شود ضرر می آید چون نباید آن قصد بد را می کردیم.
دزدی از امور بد است پس آنرا خلاف تعریف کرده اند و حکم آن جریمه ایست درخور از قانون جامعه ، اما بدون جریمه قانونی جامعه نفس عمل تو را شکست می دهد روحیه ات را می شکند کلافه ات می کند درگیری ذهنی تو را در ناراحتی دائم فرو می برد، برکت و خیر زندگی شرافتمندانه تور زائل می کند تو ذائل حیات خود می شوی. محروم از شادیهای عمیق و فرحبخش خواهی شد این مجازات کمی در زندگی نیست.
گدایی کمی تو را پول می دهد اما شخصیت تورا نابود می کند سرخورده و کوتاه فکر می شوی قرب تو را نزد دیگران میگرد این کارنکردن و تنبلی و درآمد زائی از گدائی هزینه سنگینی است که باید بپردازی که اگر می دانستی شادی پول آنرا نه اینکه نمی پسندیدی بلکه زشت می دانستی.
دنیایی که پروردگار آنرا چنین دقیق نظم داده و هیچ چیز را بی نتیجه نساخته و همه ی آن در یک سیر دقیق و منظم قرار دارد نمی شود با بی عقلی و گردنکشی و .... از آن گذشت.
آنهایی که می خواهند راهی جز اینرا طی کنند عرض خود می برند و زحمت خود می دارند!
بنظرم زحمتی که به ما می دارند آنقدر نسبت به زحمت خودشان کم است که صفر است!
.... راستی آنان که امروز می خواهند با بی حجابی چنگ به صورت جامعه بکشند و بی عفتی را ترویج کنند و قانون خدا را در مهلکه ببرند از قوم لوط و قوم ثمود و فرعون و ..... قوی ترند!؟
یا درون خود را آتش زده و بی غیرتی و بی حیایی اول دامن آنان را گرفته و زوال حیثیت و شخصیت و ... آنرا در پی دارد.
آیا برگشتن به پوشش غارنشینی افتخار ایجاد می کند.
آیا انسانیت خود را چون کالایی به بازار بفروشیم می شود؟
انتظار داشت که بجایی برسیم ؟
آنان که سیاهی ها را دیده اند دانسته اند که این تاریکی بیش نخواهد بود، تلاش برای سیاه شدن است.
اگر راه مبارزه این بود بدانیم و بدانید این شمشیر بر خود زدن است اگر خیلی قوی باشد شاید بعد از نابودی شمشیر زن زخمی هم بر مقابل بزند.
با راه بدسرشتان راه رفتن آخر ندارد جز گمراهی و تباهی.
کالای تن را بر بازاری ببر که بهشت اش دهند باز، نه مکاره جایی که فلاکت دهدت اینجا، آنجا هم شوی در جهنم.
کالای خود ارزان فروختی وقتی که آنرا کردی نجس و لشمه ساران!