ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
یا قیوم
جالبه!
چی جالبه؟
یک کارمند بازنشسته برای یک عمر کار خود نظر دوخته به پاداش پایان خدمت خود یکباره با خزانه خالی دولت برخورد می کند و که یک عمر بی منت کار کرده کریمانه صبر را پیشه می کند و چشم امید دارد تا گشایشی برای این تدبیر کنندگان حاصل آید و ... مشکلات تل انبار خود را فراموش تا مگر مشکلی از مملکت رفع گردد نوبت را چشم می بندد تا مگر رفع معبری حاصل گردد.
می پذیرد که دولت بعد از بیش از یکسال بجای اینکه این پاداش را یکباره بدهد که چمشش بگیرد و گره ای باز شود و یا بتوان با آن مشکلی حل کند قسطی بدهد
که نه چشم ببیند و نه گره ای بوسیله آن باز شود.
...اما ناگاه.. یخ میکند!
شاید هم یخ می زنند.
چرا؟
وقتی که در این خالی دخل می بیند که تعداد زیادی نورچشمی که نه مدیریت دانند و نه کارمندی از قضای در وتخته نام خود را مدیر نهاده و چماتمه زده اند بر صدر و حقوق ماهانه می گیرند نه چند برابر حقوق ماهانه آن کارمند بلکه چند ده برابر حقوق سالانه او و شاید هم بیش از حقوق دریافتی عمرش و آنهم فقط در ماه و چند ده برابر پاداش یک عمر خدمت او.
اینها را که نمی شود تحمل کرد و جالبه که به این علاوه می شود یک وام ناقابل 500برابری وام ازدواج که هرکس بخواهد آنرا بگیرد ترجیح می دهد بخاطر ضامن و وثیقه و... نگیرد چون بیکار شدن برای گرفتن آن همانقدر وقت می برد که بروی ساعاتی مزدوری و...
خب این وام ناقابل برای این مدیر چقدر سودش است36%
خیر!
24%
خیر
12%
خیر
6%
پس حتما4%
خیر
پس 3%
خیر اگر صلاح بدانند این مدیر بی لیاقت 1%و گر نه آنرا هم صفر در نظر میگیرد.
خب چگونه قسط بندی می شود این چند میلیارد نا قابل.
معلومه دیگر ماهی 50 هزار تومان از حقوق 250میلیونی او کم می شود و اگر صلاح باشد رایگان بیمه عمر می شود که بانک موصوف ضرر نکند کمی بیش از 500سال بازپرداخت خواهد شد که ناخواسته عمرش را به شما داد ورثه اصلا نگران نباشند چون بیمه شده است.
خب از نظر اشراف زادگان این نوعی عدالت است.
چون چنین مدیری اصلا گیر نمی آید فقط همین3000 عدد بوده در دنیا که دولت تدبیر آنها را تور کرده و بکار گمارده است!
و برای 1000تای آنها شرایط ویژه تر قایل گردیده تا بتوانند جولان بیشتری داشته باشند.
و بهتر بچرند یعنی صندلی مدیریت را چرگاه خود دیده اند.
و آن دو هزار بقیه هم حقوق ناقابل زیر 40میلیون ابتیاع می کنند!
......
حمله به ارزشها یعنی چه ؟
اگر بدانیم برای چه این انقلاب را امام خمینی(ره) براه انداخت آنوقت این سخن رهبری را بیشتر درک خواهیم کرد.
مردم قیام کردند که این نابرابری ها برچیده شود یک مشت مفت خور زالو صفت نچسبند به مملکت و بقیه مردم به نان شب محتاج باشند.
یک عده برای سفر خارج رفتن در سال چندین با مثل خانه خاله رفتن نباشد و برای بقیه مردم رفتن به گردش تا شهر دیگر یک آرزو.
یک عمر نخوردگی بکشند که بتوانند در عمرشان یک زیارت بروند.
و برای کودکشان تهیه یک دوچرخه آنقدر سخت باشد که تحمل اشکهای اور را داشته باشند اما پول خرید آنرا هرگز و می بینند در این سختی عده ای هستند که بچه های بی شرمشان سوار ماشینهای چند میلیاردی می شوند برای تفریح و تحصیل دست در جیب ملت دارند.
برای وارد کردن برنج و نفع شخصی حاضرند هزاران کشاورز هم وطن خود را به روز سیاه بنشانند.
مردم.! خون دادند که این کثافت ها را نبینند!
اما حالا می بینند که عده ای ترجیح می دهند منافع خود را بر منافع ملت.
و وقت پیکار با دشمن در کجا بودند معلوم نیست اما با یک اشاره فلان کاکا شده مدیر و راه چپاول هم که سخت نیست کافی است مدیر با کفایت برنامه ریز یک بخشنامه را امضا و صادر کنند!
این مرفعین بی درد کجا بودند که ببینند مردم از نان شب خود زدند تا لقمه ای نان به رزمنده ای برسانند تا مملکت از چپاول غارتگران در امان بماند؟
حالا چگونه باید تحمل کنند که درد نداری را. دروغ خالی بودن خزانه را. چپاول بیت المال را؟!!
وقتی می شود نداری را تحمل کرد که نباشد !
اما نمی شود این بی عدالتی ها را تحمل نمود.
باشد برای یک عده نوکیسه فقط، قابل تحمل نیست.
آخر قانون تفاوت حقوق را 7 برابر حداقل حقوق گفته 900هزار تومان حداقل برای یک کارگر که باید 8ساعت در کارهای سخت همه نوع محنتی را تحمل کند و عرق بریزد و آب گرم بخورد و باری بر بدن و صورت چروکش نخورد، با یک فرد دیگر که تنها هنرش نشستن زیر باد کولرگازی و تکیه بر صندلی چرخان میلیونی و امضا ست این بگیرد یک میلیون و او بگیرد 250میلیون !!!
بیش از بیست سال زحمت این را او در یک ماهه غارت کند.
تازه کفایت به این هم نکند و وام میلیاردی هم با سود نزدیک صفر بگیرد.
اگر پولت، قرص الحسنه بانک دهی، هنگام وام گرفتن 4 درصد وام ات می دهند آنهم با دادن امتیاز یک میلیون یک سال بگذار دو میلیون بهت می دهند یکساله ماهانه قسط بندی . تفاوت از کجا تا کجا.
چگونه باید تحمل کرد .
اینها که برای وام دادن چنین برنامه ریزند و برای پول مردم چنین کیسه دوزند جواب چه دارند.
با شعار و شعر می خواهند مردم را قانع کنند.
می شود ؟نمی شود.
جالبه!
یک نور چشمی را برداشته یکی مثل آن جایگزین کرده اند
ارزشهای اسلامی وانقلابی چی بود چی شد.
سیاست بازان برکرسی صدارت جولان می دهند و شعار امید و تدبیر انقلابی اینهم نتیجه راستگویی شان.!!!؟؟؟
یا قیوم
آمدیم که کاری بکنیم
و هر که باید حرکتی بکنیم
قدر دانیم نفسی یاوری یار بکنیم
یک دم ننشینم فکری با حال بکنیم
سر بساییم آستان را سجده ای بکنیم
حرکتی نه بهر هر کس بلکه در حق بکنیم
جایی نگوییم و نایستم به باطل امر واجب هم بکنیم
ما نه اینکه بد بکنیم قرار بود خوبتر از بهتر بکنیم
ناشایست نباشیم و ناحق نکنیم وبایسته بکنیم
تدبیر کنیم و عمل خالص نه به ریا بکنیم
شاید کفه راست بر آریم نه شمشیر به هم کیش در بکنیم
داد زنیم راه را نه پیچ در راه و پل و عابر سوار بکنیم
مست نباشیم در تصمیم گره را از بهر رب وا بکنیم
دم نزنیم درد را درمان درد بی نوایی را بکنیم
ما نه از خود بگذریم سرمست نه پا بر سر بیچاره بکنیم
شمع دولت کس روشن کنیم نه خاموشی بر جان بی آزار بکنیم
پرده حرمت ندریم و ساز ناکوک نزنیم و پلک بدتر نکنیم
شاخ پر زور زورگو بشکنیم بر گرده ناتوان سنگک نزنیم
قلب یتیم را نشکنیم دست رحمت بر سر بی مادر در بکنیم
قافله را همراهی بکنیم نه رفیقی دزدان گردنه بکنیم
سیخک نزنیم و شاخ بر گرده بی کس نکنیم
باد نکاریم و طوفان بر پرده خانه خلق نکنیم
شرم کنیم و پر رویی نکنیم حیات بر پرده حیا بکنیم
نه بره ای بیازاریم نه دانه از دهان موری جدا بکنیم
قرار بود گله ای بچرانیم و مرتع زاری بکنیم
نه در دشتی حیاطی بزنیم نه چاهی در بیابان بکنیم
شاه نشین قلعه خود باشیم نه بر خلق شاهی بکنیم
روز بکار مشغول و شب دنبال مشکل داران مشکل وا بکنیم
در گرمای تموز عرق ریزیم و گرمی خانه سرمازدگان بکنیم
جان دهیم بهر جانان نه جان بگیریم ناتوانی بکنیم
برق زنیم کف را نه سرکوفت بر کودکان بکنیم
شادی کنیم بر مدار نه تار شب بی قاتاق بکنیم
هیکل گنده نکنیم بهر ستم بر ظالم زومداری بکنیم
تفریح کنیم در مرغزار نه آتش بر بوته زار بکنیم
عشق کنیم در کیش عاشقان نه چشمک بر زیبایان بکنیم
ما راست قامتان اهلیم نه بزدلانه هتک حرمت بکنیم.
یا قادر
همیشه داشته ها را نمی بینیم یعنی آنها را قدر نمی دانیم و اینجاست که بهتر است برای دانستن ارزش آن شی کمی آنرا نداشته باشیم کمی از آن دور باشیم شاید کمی قدردان شویم
...شاید
گاهی از بچه ها بعضی چیزها را دریغ کنید تا نداشته باشند و کمی درد فراغ را حس کنند شاید قدردان گردند
اسباب بازی ،عروسک ، شکلات ،آدامس، دوچرخه و....
یک کمی دوری دوستی می آورد
ذات ما چنین است که همیشه غبطه نداشته ها بخوریم؛پس داشته چه؟
کمی هم روی داشته ها باید تمرکز نمود
همه نگاه مان به نداشته هاست
و اینجاست که کمی باید هواسمان باشد
برای این هواس جمعی کمی هواس پرتی نیاز است
ماه ها همه سر در خوردن داریم و ناشکری مان زیادت از حد است یک ماه هم خودمان خودمان را تربیت کنیم که نخوریم شاید قدر آنچه می خوریم را بدانیم
چند ساعتی ننوشید این آب حیات را شاید قدر آنرا کمی فقط کمی بدانیم
آنجا که فله ای هدر می دهیم و هیچ ملاحظه ای نداریم و برای هر قطره آب که نجات دهنده است و زندگی ساز باید برنامه داشته باشیم چقدر دیمی هستیم وقتی به آب می رسیم هیچ ملاحظه ارزش آن را نداریم
حیات به آن وابسطه ،تمیزی به آن بسته، خنکی از آن برخاسته
حالا ما چقدر در آن موثر!
واقعا وقتی تشنه اید آن وقتی که گلویتان خشک و لب هایتان بهم چسبیده است برای یک لیوان آب چقدر حاضریت بپردازید
اما اکنون شیر آب باز آنهم تا آخر که چی
دستی بشوییم یا پایی
چقدر قدر ناشناس هستیم ما
روزه آمده که در خودمان رفتارمان کردارمان اخلاقمان وجودمان و...
تفکر کنیم
قدر بدانیم، خیلی قدربدانیم....
آیا فکرش را کرده اید که این ماه چقدر در ما اثرگذار است
آیا نباید قدر آنرا بدایم آنکه ما را به ارزش می رساند
و دانستن ارزشها
خدایا شکرت که سفره ای پهن نموده ای از دانستن ها ،از ارزش گذاشتنها
هرچند ما نادانیم
ماه ضیافت الهی مبارک
یا ظاهر
خواهی آمد
با دستانی از رحمت
با چشمانی نورانی
با قدمهایی استوار
با قلبی روشن
با همه خوبی ها
با دعایی بر لب
آنروز ،همه مظلومان را در انتظارند
دردمندان عالم، امید به نگاهت
شوقی سراسر از آمدند
ساده و بی پیراهه
می دانم که منتقم هستی
همانطور که جد بزرگوارت حضرت مولا چنین بود
تو صفات او را داری
جاذبه قوی برای دوستان
و دافعه سراسری بر دشمنان حق
...کاش نزدیک باشد آن جمعه که می آیی
نزدیک است ولی ما چقدر می دانیم
نمی دایم .
...شاید این جمعه بیایی... شاید
ارحمن الراحمین
قاقا گفتن
افتادن و برخاستن
تاتی تاتی کردن
ما ما گفتن
تلو تلو خوردن
شیر مکیدن
خود را خراب کردن
....
این یعنی یک کودک
انتظار نیست که او کار سخت انجام دهد
باری جابجا کند
مطلبی ارایه دهد
فکری نو در اندازد
....
لجاجت بی فایده
ترس از خیلی چیزها
نترسیدن از چیزهای ترسناک
نمی داند کجا باشد و کجا نباشد
گاهی سختی را آسان میگیرد و بعضی وقتها آسانها را سهل
....
خاکی بودن
بازی کردن
آینده را ندیدن
گذشته ،گذشته
تلاش برای خواسته
کوشش برای نیاز
....
نیازهای اولیه کدامه؟
نیازهای ثانویه چیه؟
من شیر می خواهم
نمی دانم نیاز چیه