انار

انار

معرفی انار و دلمشغولیهای یک هموطن
انار

انار

معرفی انار و دلمشغولیهای یک هموطن

حمله ور

بنام خدای سبحان

اتفاقات اخیر که بعضی دم خود را به اجنبی(بیگانه نو) وصل کردند و می‌خواهند هم مملکت و هم دین ما را بفروشند مرا به یاد نسیم شمال همان مرحوم اشرف‌الدین الحسینی انداخت که مدیر آن جریده(  نسیم شمال  ) بود

حسینی، اشرف الدین

خوش خبر باش ای نسیم شمال

که بما میرسد زمان وصال

یا

می‌شود این بکام اهل ایران ای نسیم

می‌نماید شادمانی هر مسلمان ای نسیم

آفتاب معرفت گردد درخشان ای نسیم

نورباران می‌شود این شهر تهران ای نسیم

هرچند که از آن سالها بارها این شهر تهران نورباران شده و بارها مورد بی‌مهریهای مختلف قرار گرفته و در این انتخابات هم عده‌ای با اغتشاش و ختلال‌های بی مورد و با و بدون اوباش شهر را برای چند روزی مورد تاخت خود قرار دادند و کمی کام مردم این شهر را تلخ کردند ولی باز این شهر نورباران خواهد شد.

وقتی رادیو فردا ارگان رسمی سیا و بی بی سی ارگان روباه پیر و صدای آلمان و صدای آمریکا(همه اجنبی از نوع خبیص‌اش) یکجا از  این آشوبگران حمایت می‌کنند این ترانه مذهبی از آن مرحوم کمی احوال این جریان را نشان می‌دهد

اجنبی شد حمله‌ور بر مذهب و آئین ما

ای دریغا می‌رود هم مملکت هم دین ما

ای جوانان وطن الیوم یوم همت است

ای هواخواهان دین امروز روز غیرت است

میرود ناموس آخر این چه خواب غفلت است

دشمن بیگانه آمد برسر بالین ما

ای دریغا می‌رود هم مملکت هم دین ما

ای جوانان همتی این موقع جنگ است جنگ

زندگی با این مذلت بهرماه ننگ است ننگ

عرصه برما اهل ایران بعد از این تنگ است تنگ

زانکه کافر می‌دهد هم غسل و هم تلقین ما

ای دریغا می‌رود هم مملکت هم دین ما

حکم آیات نجف گردد صادر الجهاد

امر قطعی گشته صادر از مصادر الجهاد

تا شماها یک نفر هستید قادر الجهاد

می‌کند مام وطن هرساعتی نفرین ما

ای دریغا می‌رود هم مملکت هم دین ما

اولاً حکم جهاد از خط آیات آمده

ثانیاً از شهرها هم تلگرافات آمده

ثالثاً هر سو پر از قزاق و سالرات آمده

رشت ما تهران ما تبریز ما قزوین ما

ای دریغا می‌رود هم مملکت هم دین ما

ای سپهر کج روش آن شمس نورانی چه شد

عالم ربانی و مولای روحانی چه شد

نور مطلق آیت الله خراسانی چه شد

آه و واویلا که غایب گشت شمس‌الدین ما

ای دریغا می‌رود هم مملکت هم دین ما

مالک این آب و خاک و مملکت ملت بود

تاج گیر و تاج بخش سلطنت ملت بود

صاحب قدر و رفیع و منزلت ملت بود

شد وکیل پارلمان هم تابع و تعیین ما

ای دریغا می‌رود هم مملکت هم دین ما

کیست ملت دسته دهقانیان رنجبر

کیست ملت فرقه بازاریان خونگرم

کیست ملت جوقه‌ی صنعتگران باهنر

زین جماعت شد هویدا زینت تحسین ما

ای دریغا می‌رود هم مملکت هم دین ما

آنکه دولت را از این ذلت رهاند ملت است

آنکه کشتیرا سوی ساحل رساند ملت است

آنکه سلطان را سر مسند نشاند ملت است

شاهد احساس ملت دیده خونین ما

فرقه‌ی روحانیان در اصفهان داده قرار

پنج تن عالم شود از هر دیاری اختیار

جملگی گردند بر معصومه قم رهسپار

تا شود فکری برای رفع این توهین ما

ی دریغا می‌رود هم مملکت هم دین ما

ای دریغا ریخت دشمن زهر قاتل در ایاغ

ای دریغا گشت خاموش از همه ایران چراغ

این سخن می‌گفت گل با بلبل در صحن باغ

سوخت از عشق وطن این اشرف مسکین ما

ای دریغا می‌رود هم مملکت هم دین ما

ای دریغا می‌رود هم مملکت هم دین ما

غرب وحشی

 بنام ایزد منان

شهیده حجاب " در مصر تشییع شد

فارس: مردم اسکندریه مصر دیروز پیکر "مروه الشربینی " را که هفته گذشته به خاطر حجابش در آلمان با 18 ضربه چاقو به شهادت رسیده بود، تشییع کردند.
شاید برای شما این تیتر خبر با عنوان قابل جمع نباشد

من هم این دو را قابل جمع نمی‌بینم

ولی می‌شود روی همین مطلب کمی دقت کرد این زن چگونه به شهادت می‌رسد

زنی مصری مروه الشربینی با همسر و فرزند سه ساله خود برای دفاع از پایان‌نامه دکتری خود در آلمان بسر می‌برد او چند وقت قبل در پارکی در آلمان با مردی آلمانی روبرو می‌شود که او را تروریست و .... می‌خواند و سپس حجاب او را از سر او می‌رباید و زن با شکایت مرد را محکوم می‌کند

هفته قبل دادگاه استیناف(شاید تجدید نظر) تشکیل می‌شود در این دادگاه محکوم با چاقو به جان زن می‌افتد و او را می‌کشد.حجاب مظهر انسان بودن

اگر این دادگاه و پلیس (مظلوم !!؟؟)و همه دیگر شاهدان را بی‌طرف بدانیم مرد ضارب باید در اولین ضربه چاقو بوسیله دیگران مهار می‌شد خب نشده در دومین ضربه باید این اتفاق می‌افتاد اما ایشان با کمال آزادی با هیجده ضربه به شهادت می‌رسد مقتوله را!!

حالا همسر او هم که برای مانع شدن از این درگیری پا در میانی می‌کند بوسیله پلیس (ضدانسانیت) نژادپرست آلمان مورد حمله قرار گرفته و با حال وخیمی که دارد احتمالاً او هم جان درستی بدر نخواهد برد بخصوص که دکترها هم مثل پلیس(نژاد پرست) تشریف داشته باشند.

همه اینها را کنار هم بگذارید و نتیجه بگیرید که غرب دارای تمدن است دارای آزادی است مدافع حقوق بشر است.

اصلاً غرب مدعی دفاع از کدام بشر است. می‌خواهیم با هم یک کم آنرا مرور کنیم.

این واقعه را ببرید چند سال قبل و یک مقایسه‌ای با قتل زهرا کاظمی داشته باشیم به جوانب دیگر موضوع خیلی وارد نمی‌شویم فردی در پوشش خبرنگار به جاسوسی و عکسبرداری از مناطق ممنوع پرداخته دستگیر و با ضربه نامشخص از طرف فردی که برای جنجال آفرینی و آتو دست دشمن دادن و ایجاد اغتشاش کردن بوسیله غرب اجیر شده کشته می‌شود

بیش از یکسال رادیو فردا ، بی بی سی و دیگر را که باز می‌کردی ممکن نبود که از او نگویند تفسیر نکنند با معندهای نظام جلسه نداشته باشند.

بخدا اگر شما از این رادیوها یکبار اسم این زن مصری را شنیده‌اید به من آدرس بدید ممکن نیست.

یادتان هست در همان زمان کشور کانادا روی همین خانم چقدر گرد وخاک بپا کرد و تا جایی که چندین شکایت به مجامع زد انسانی مدعی حقوق انسان برد یا حتی می‌خواست سفیرش را ببرد و ....

اما پلیس کاندا در همان زمان یک جوان ایرانی را به نام خیال کنم تابش در یک پارک شهر هدف گلوله قرار داد و در دادگاه هم محکوم نشد! به جهنم مگر ایشان انسان بود؟ فقط کسی که برای غرب دم تکان بدهد انسان است و مدعیان مدافع حقوق بشر برایش فقط سروصدا را می‌اندازند همین.

فقط بلدند از پیراهن عثمان علم بلند کنند. و اهداف پلید ضد انسانی خود را پیش ببرند همین!

راستی جمعه گذشته ١٢/۴/٨٨ می‌دانید چه مناسبتی داشت

بله یک فروند هواپیمای جمهوری اسلامی بوسیله موشک ناو آمریکایی با ٢٩٠ نفر سرنشین خاکستر شد.

اشتباهی بود! این جواب جنایتکار بود برای توجیه!

خب شما هم بگوید اشتباهی بود اولاً ناو مزبور سی مایل با ۶٠درصد تخفیف ٣٠کیومتر در آبهای ساحلی ما وارد شده بود یعنی تجاوز

دوماً هواپیمایی ایرانی در خط بین‌الملی مشخص خود در حرکت

سوماً هیچ نشانه‌ای از حمله برای ناو وجود ندارد

چه جای اشتباه که فرمان شلیک داده می‌شود

غیر از اینکه روسای جنایتکار آمریکا فرمان را صادر کرده‌اند تا ایران نتواند صدام را در جبهه‌ها به خاک سیاه بنشاند

از این غرب چه‌ها که ندیده‌ایم

راستی اگر کسی را که چنین اشتباه فاحشی را انجام بدهد باید باهاش چه برخوردی کرد

باید یک درجه از آن نشانهای ژنرالیش کم کرد! اما آقای راجرز از دست روسیاه آمر نشان شجاعت دریافت می‌کند

این یعنی دستت درد نکند که چنین جنایتی انجام دادی این یعنی ایرانیان و کسانی که در این واقعه شهید شدن آدم و بشر نیستند که حقوق داشته باشند

حقوق بشر باید در راه اهداف آنها باشد.

راستی که باید طور دیگر نگاه کرد این چیست که همیشه نگاه مثبت به غرب داریم.

غرب پر است از وحشی گری یعنی آخر ددمنشی.

آمریکا را بیاد آورید یک مشت یقه سفید اروپایی می‌ریزد در یک قاره دیگر و با افتخار بومیان را می‌کشند در بند و برده می‌کنند

و سخن از حقوق بشر هم دارند مدعیان دروغین حقوق انسان.

کو و کجایند بومیان نجیب قاره جدید؟ راستی که گذشته این مدعیان واقعاً افتخار آمیز است؟!

تا همین دهه گذشته انگلیسی‌های استعمار گر در کشور آفریقای جنوبی یک اقلیت سفید پوست که از نظر جمعیتی نمی‌توانستند حتی بیش از انگشتان دست نماینده به مجلس بفرستد یک حکومت نژادپرست آپارتاید تشکیل داده و جمعیت حداکثری این کشور را دربند کرده و هرنو ظلمی که می‌توانستند اعمال می‌کردند و همه غرب پشتیبان آنان بود و هیچ کس برای این مردم حقی قایل نبود یک سیاه از جان گذشته بنام نلسون ماندلا آنقدر مبارزه کرد و در زندان ماند تا توانست یک نیم بند دمکراسی یعنی رای دادن را به مردم بدهد آنموقع چگونه این عده قلیل چنین بر مردم حکومت می‌کردند و اصلاً دمکراسی را کشته بودند و انگلیس از این قلیل ظالمان هم جنس خود پشتیبانی می‌کرد و نعره حقوق انسان هم سر می‌داد.

این غرب است و این یک از میلیاردها نوع حقوق انسانی که دارد.

راستی که باید به غرب مدال رعایت حقوق بشر داد!!!!!!!

الجزایر را بیاد آورید همین چندین سال اخیر بود که یک حزب اسلامی اکثریت را در یک انتخابات بدست آورد و همین فرانسه یک کشور که خیلی ادعای آزادی و دمکراسی دارد

با یک کودتا  حاکم دست نشانده را به جای اکثریت قرار داد و هنوز که هنوز است این ادامه دارد این یعنی دمکراسی غربی هرجا که اکثریت بدست مردم هست غرب باخته پس همان به که نباشد!

این کشور همسایه‌اش مصر یک حاکم دارد که حسن(نه)،(نا)مبارک که کاملاً اسرائیلی آمریکایی است و دیکتاتور رای مردم فقط باید او باشد ولی هیچ کس کارش ندارد همین الان این آقا درگیر این ژرونده است با احتیاط عمل می‌کنه که غرب شاخش نزنه، آیا امروز مصر دارای دمکراسی است غرب او را در همه جا پشتیبان است چرا نباشد منافع‌اش با او تامین است.

عربستان که دیگر مهد دمکراسی است یک خانواده وهابی انگلیسی بر مردم حکومت می‌کند اصلاٌ مردم نمی‌دانند رای چیست قویترین پشتیانی از طرف آمریکا با او می‌شود چرا؟

چون پول نفت این کشور یا خرج یک عده سلطان می‌شود یا اینکه کامل در جیب کارخانه‌های اسلحه سازی آمریکا می‌شود یا سرمایه در آمریکا می‌گردد این حکومت چون منافع آمریکا و اسرائیل و سیاستهای اورا تامین می‌کند مردمسالار است ولی ایران چون به منافع مردم ایران کار دارد نه آمریکا مردم سالار نیست! به این می‌گویند حقوق انسان!

بجای آن باید گفت منافع غرب! تا منافع غرب باشد حکومت و نوع آن کشک وقتی که اینها نباشد (گرز) حقوق بشر و انسان هدر شده است! و باید بر آن مردم وارد آید.

فرانسه یک گروه تروریست و انسانهای گروه منافق را در خود جای داده است همانها که مردم کوچه و بازار را کشتند همانها که بهترین مردان این خطه را سوزاندن رئیس جمهور رجایی و باهنر و بهشتی و 72 تن نماینده مردم یک کشور را در آنجا لانه کرده‌اند هروز با پول همین کشور و دیگر غربی‌ها تظاهرات می‌کنند دم از حقوق مردم ایران هم می‌زنند اینها مریم رجوی و رجوی هم برای ما مردم شناس شدند برای یک عهده آشوبگر خیابانی و اخلال گر حق قائل هستند شما که اینقدر حقوق دان و حقوق شناس هستید در ایتالیا گروه کشورهای جی هشت جلسه دارند

یک عهده مخالف سیاستهای یکجانبه گرایانه که فقط چند کشور برای جهان مرز و فرض تعیین کنند و قانون بتراشند و بر مردم ظلم روا دارند تظاهرات می‌کنند

اینها که مال خود غرب هستند چرا پلیس شما آنها را به رگبار می‌بنند چرا زندان می‌کند چرا بعنوان آشوبگر روی آنها گاز اشک‌آور ول می‌کند مگر اینها با تظاهرات کننده‌های ایرانی متفاوت هستند

چه روزگار غریبی هست و بوده و خواهد بود!

تظاهرات کننده‌های کشور خودشان را آشوبگر می‌نامند و سرکوب می‌کنند آشوبگران در ایران که ساخته خودشان هستند را و بانکها و خانه‌های مردم و اتوبوسهای عمومی را آتش می‌زنند را مردم می‌نامند(تظاهرات کننده های عادی که از نتیجه رای ناراحت هستند را باید یک حساب دیگر برایشان باز کرد اینها این کارها را نمی‌کنند)

ببیند فرق از کجاست تا کجا!..... معیارها چقدر مخالف هستند... چرا؟

با ابنهمه بی‌قانونی خود را صاحب قانون می‌دانند

خود را صاحب جهان می‌دانند؟

مگر جز این است که پنج کشور حق وتو دارند

این حق یعنی چی؟

جز این است که ما باید برای دیگران تعیین تکلیف کنیم

نتیجه این حق این است که عدالت در زیر چکمه نظامی آمریکا و اسرائیل نابود شود.

مصر در بدترین شرایط مردم غزه گذرگاه رفح را مسدود کند تا یک عهده زن و کودک فلسطینی از پای در آیند چرا که حسن(نه) نا(مبارک) دست نشانده غرب بتواند پشتیبانی خود را از آمریکا و غرب و اسرائیل آدم و زن و کودک کش نشان دهد

اسرائیل در جنگ 33 روز و 22 روزه بر سر مردم لبنان و غزه انواع بمب‌های فسفری و شیمایی و غنی شده ریخت هیچ دول مدعی حقوق بشری او را محکوم کرد فقط مردم این کشورها تظاهرات کردند که خیلی از همین مدعیان حاکم به مردم حق تظاهرات هم ندادند

یا کشورهای دست نشانده آنها مثل مصر و عربستان تظاهرات را به بدترین شکل سرکوب کردند و افراد زیادی را به زندان فرستادند

کدام کشور غربی بر این اعمال خرده گرفت یک نشان بیآورید اگر دیده‌اید

آیا اخبار رادیو فردا و بی بی سی در این رابطه را شنیدید که کودکان کشته شده و زنان نفله شده را نمی‌دیدند

آیا گریه رئیس صلیب سرخ جهانی را که در جلو دوربین نتوانست یادبیآورد جنایت را و سکوت کند را ندیدید

آیا اسرائیل محکوم شد

بسرعت همه چیز ماست‌مالی شد رفت

حقوق بی‌حقوق!

بشر بی بشر!

بشر و انسان یعنی منافع غرب همین

حق رای دیگران و نظر دیگران اگر نفع آنها باشد باشد اگر نه هفت سال سیاه نمی‌خواهند باشد به بدترین شکل ممکن با همین ابزارهای بنام ان جی او و ... دیدبان حقوق بشر و... کمیته فلان و.... سرکوب و به بایگانی سپرده می‌شود

این حقوق انسان در غرب است.

این از نوع حمایتی که از حکومتهایی چون اسرائیل کودک کش و مصر مستبد و عربستان مستبد و وهابی می‌کنند

همین عربستان آیا در دید غرب نیست که چگونه یک اقلیت شیعه و حتی سنی غیر وهابی چه‌ها که نمی‌کند

حتی مساجد آنها را دارد با خاک یکسان می‌کند

آنها را از منازلشان بیرون می‌کند

اینها رعایت حقوق بشر می‌کنند

ما که در فقط ده انتخابات رئیس جمهوری شرکت کرده و آزادانه انتخاب کرده‌ایم حکومت مردم سالار نداریم

غرب انسانها را چی فرض کرده است؟

شما بگویید؟

جهان دارد به کدام سو می‌رود

جنایت چیست؟

مداخله چیست؟

آیا این روسای کشورهای غربی که از آشوبگران و اخلال گران پرورده خود در ایران پشتیبانی می‌کنند مداخله در امور داخلی ما نمی‌کنند.

اینکه چندین ماه قبل از انتخابات انواع جاسوس و آشوبگر برای آموزش بین کشور و آنها رفت آمد و رد و بدل می‌شود اینها دخالت نیست

دخالت چیست؟

اینکه ایران می‌گوید فلسطینی‌ها باید در یک انتخابات سرنوشت خود را تعیین کنند.

اینکه چرا جنایت در آلمان و غرب صورت می‌گیرد و تاوان آنرا باید شرق و مردم مظلوم فلسطین بدهند؟

اینها دخالت نیست

ولی رادیوهای این کشورها هر طور که دوست داشته باشند شرایط را تفسر به نفع خود کنند و همه را دوستدار آنها اینها نمونه‌های کوچکی از غرب مدعی است

غربی که جز وحشی نام دیگری برازنده او نیست.

اگر شیرن خان عبادی یکبار از این زن دفاع کرد و آلمان را مقصر دانست شما به او آفرین بگوید

همین کسی که از غرب می‌خواهد ایران را تحریم کنند

چون مدال افتخار بندگی خود را به غرب نشان داده است و گرفته است

شما پرونده نوبل گرفته‌های صلح را بخوانید همانهایی این افتخار را نسیب خود کرده‌اند که حقوق بشر غرب را ورد زبان خود کنند و فرمانبر غرب باشند

وگرنه این جایزه به این آسانی دست یافتنی نیست.

چند بار شیرن عبادی از عربستان بخاطر اعمال زد انسانی شکایت کرده؟

چند بار به غرب برای حق وتو اش ایراد گرفته؟

چند بار جانباختگان هواپیمای ایران را دارای حق زندگی دانسته؟

چند بار کودکان شهید شده فلسطینی را یاد کرده؟

چند بار اسرائیل را بخاطر استفاده از فسفر و اورانیوم سرزنش نموده؟

اگر سراغ دارید بگوید شاید ما هم ملتفت شویم!

 ،،،،،،،،،،،،،،،،،،حقوق و بشرغرب، یعنی منافع غرب، واسلام،،،،،،،،

عقیله اهل بیت

    بنام یگانه زینت بخش 

  با تسلیت سالروز وفات عقیله اهل بیت زینب کبری ( علیها السلام)

 حضرت زینب علیها السلام در ٥  جمادی الاول سال ٥ هجرت در مدینه منوره چشم به جهان گشود .

مادرش فاطمه زهرا سلام الله علیها و پدرش امام علی علیه السلام بود. از القاب آن حضرت، محدثه، عالمه و فهیمه بود .

حضرت زینب در پنج‏ سالگی مادر خود را از دست داد و از همان دوران طفولیت ‏با مصیبت آشنا گردید .

در دوران عمر با برکت ‏خویش، مشکلات و رنج‏های زیادی را متحمل شد، از شهادت پدر و مادر گرفته تا شهادت برادران و فرزندان، و حوادث تلخی چون اسارت و . . . را تحمل کرد . این سختی‏ها و مصائب از او فردی صبور و بردبار ساخته بود.

عقیله بنی هاشم و خانواده:عقیله بنی هاشم(علیها السلام)
نسب نبوی، تربیت علوی، و لطف خداوندی از او فردی با خصوصیات و صفات برجسته ساخته بود، طوری که او را «عقیله بنی هاشم‏» می‏گفتند . با پسر عموی خود «عبد الله بن جعفر» ازدواج کرد و ثمره این ازدواج فرزندانی بود که دو تن از آن‏ها (محمد و عون) در کربلا، در رکاب ابا عبد الله الحسین علیه السلام شربت‏ شهادت نوشیدند .

فضایل و مناقب حضرت زینب
گوشه هایی از فضایل حضرت زینب علیها السلام عبارتند از:

زینت پدر: پیامبر اکرم بعد از بازگشت از سفر، به محض شنیدن خبر تولد، سراسیمه به خانه علی علیه السلام رفت، نوزاد را در بغل گرفت و بوسید، آن گاه نام زینب (زین + اب) را که به معنای «زینت پدر» است‏ برای این دختر انتخاب نمود.

علم الهی: امام سجاد علیه السلام در مورد حضرت زینب فرمودند: انت عالمة غیر معلمة وفهمة غیر مفهمة

عالمی که بدون معلم است و می‌داند بدون کسی که یادش داده باشد.

عبادت و بندگی: امام سجاد علیه السلام در مورد حضرت زینب فرمودند:

ان عمتی زینب کانت تؤدی صلواتها، من قیام الفرائض والنوافل عند مسیرنا من الکوفة الی الشام وفی بعض منازل کانت تصلی من جلوس لشدة الجوع والضعف.

 عمه ‏ام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهای واجب و مستحب را اقامه می‏نمود و در بعضی منازل به خاطر شدت گرسنگی و ضعف، نشسته ادای تکلیف می‏کرد.

ولایت مداری: زینب علیها السلام که حضور هفت معصوم را درک کرده، در تمامی ابعاد ولایت مداری (معرفت امام، تسلیم بی چون و چرا بودن، معرفی و شناساندن ولایت، فداکاری در راه آن و) . . . سر آمد است . زینب علیها السلام به خوبی درس ولایت مداری را از مادر فرا گرفت و آن را به زیبایی در کربلا به عرصه ظهور رساند

روحیه بخشی: او پیوسته یاور غمدیدگان و پناه اسیران بود، او حتی تسلی بخش دل امام سجاد علیه السلام بود، آن جا که می‏گفت:

لا یجز عنک ما تری، فو الله ان ذلک لعهد من رسول الله الی جدک وابیک وعمک

[ای پسر برادر! ] آن چه می‏بینی (شهادت پدر) تو را بی تاب نسازد . به خدا سوگند! این عهد رسول خدا از جد و پدر و عمویت می‏باشد .

صبر: در مجلس ابن زیاد; آن گاه که آن ملعون با نیش زبانش نمک به زخم زینب می‏پاشد و برای آزردن او می‏گوید: «کیف رایت صنع الله باخیک واهل بیتک ; کار خدا را با برادر و خانواده ‏ات چگونه یافتی؟»  زینب علیها السلام در پاسخ درنگ نمی‏کند، او با آرامشی که از صبر و رضای قلبی او حکایت داشت

فرمود: «ما رایت الا جمیلا; جز زیبایی چیزی ندیدم .»

ایثار: او سختی‏ها و تازیانه‏ ها را به جان خود می‏خرید و نمی‏گذاشت ‏بر بازوی کودکان اصابت کند.

شجاعت : در مقابل یزید خیره سر، و دهن کجی‏ها و بد زبانی‏های او، شجاعت ‏حیدری را به نمایش گذارده، چنین می‏گوید:

«لئن جرت علی الدواهی مخاطبتک انی لاستصغر قدرک واستعظم تقریعک واستکبر توبیخک; اگر فشارهای روزگار مرابه سخن گفتن با تو واداشته [بدان که] من قدر و مقدار تو را کوچک پنداشته و سرزنش تو را بزرگ شمرده و توبیخ کردن تو را بزرگ می‏دانم. »

تاریخ وفات و مرقد مطهر حضرت زینب
نظر معروف این است که آن حضرت پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام بیش از یک سال و نیم زندگی نکرد و در 15 رجب سال 62 هجری قمری، در 56 سالگی از دنیا رفت و مرقد مطهر ایشان در سوریه می باشد.

البته روایاتی نیز از وجود قبر مطهر او در مصر و مدینه ... نیز وجود دارد. که نشان از مورد سوال بودن سن او در هنگام وفات و محل دفن و همچنین زینبهای دیگری است که بجای او گرفته شده است.

در هر حال بیاد او در هرجا که او را زیارت کنیم کاری زیبا انجام گرفته است طبق آیه شریفه٣٦نور: «فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدوّ والاصال‏، در خانه‌هایی که خدا رخصت داده است که گرامی داشته و نامش در آنجا یاد شود هر بامداد و شامگاه تسبیح او گویند»

ماه علی

                               بنام خالق ماه                           

       به مناسبت  ماه‌ مبارک  رجب المرجب         

شاید یک یادی از آنچه که در پیش رویمان است و قدر بدانم و ارزان از دست ندهیم.

روایتی است از پیامبر اعظم(ص) که ماه رجب ماه علی(ع) است و شعبان ماه من و رمضان ماه خدا.

از شهر علی(ع) درست وارد شهر پیامبر(ص) سپس قدم به شهر خدا بگذار

حالا ما وارد ماهی ‌شده‌ایم که در اعمال آن بخصوص روزه ثواب فراوان است.

حتی سه روز روزه در این ماه بهشت را واجب می‌کند.

  امیدوارم در شهر علی(ع) آنچنان وارد شویم ؛ دلشاد.

  و چنان عمل کنیم؛ خواست پیامبر و اولیاء خدا.

  و چنان خارج شویم؛ دست پر.

  و از شهر پیامبر هم٬ هم ....

  ........

  و آماده شویم تا وارد شهر خدا شویم.

  چون این شهر شهری است بسیار مبارک وارد شدن

  آن هم اسباب و اثاثیه‌ای می‌خواهد که در این دو شهر

  قبلی باید تدارک دید.

آماده شو که شهر اول را از دست ندهی و شهر دوم هم در راه است.

شهید صدوقی

بنام ایزد یکتا

شهید آیةالله محمد صدوقی مردی از دیار دارالعباده یزد که پا به پای امام حرکت کرد و مبارزه را به انجام رسانید

و در آخر جان در راه اهداف بلند اسلام فدا کرد.

امام خمینی در مورد او فرمود:اینجانب دوستی عزیز که بیش از 30 سال با او آشنا و روحیات عظیمش را از نزدیک درک کردم از دست دادم و اسلام خدمتگزاری متعهد و ایران فقیهی فداکار و استان یزد سرپرستی دانشمند را از دست داد .
زندگی نامه شهید آیت الله شیخ محمد صدوقی طاب ثراه از زبان خود ایشان:شهید صدوقی
بنده محمد صدوقی در سال 1327 ﻫجری قمری ، 75 سال پیش ، در خانواده‌ای روحانی در یزد متولد شدم پدرم مرحوم آقامیرزا ابوطالب یکی از روحانیون معروف این استان بود .
پدرم ، فرزند مرحوم میرزا محمد رضا کرمانشاهی یکی از علما و بزرگ این استان بود و ایشان هم فرزند آخوند ملا محمد مهدی کرمانشاهی بودند.
سال ورود آخوند ملا محمد مهدی به یزد ، روشن نیست چرا که ایشان بوسیله فتحعلی شاه از کرمانشاه به یزد تبعید شدند . تنها مدرکی که ما برای صدوقی بودن داریم و اینکه از نواده‌های مرحوم صدوق بزرگ می‌باشیم همان لوح تاریخی جد بزرگ و جد دوم ماست . که در لوح قبرشان این جمله هست «الذی کان بالصدق نطوق کیف و هو من نسل الصدوق » کسی که به صدق و راستگوئی سخن گفت چگونه چنین نباشد و حال آنکه او از نسل صدوق می‌باشد . و به این جهت نیز شهرت ما صدوقی می‌باشد .
مهاجرت به اصفهان
در سال 1348 قمری ، برای ادامه تحصیلات به اصفهان رفتم و رد مدرسه چهار باغ که حالا مدرسه امام صادق (ع) نام دارد مشغول تحصیل بودیم و پیشرفتمان هم خیلی خوب بود ، که متأسفانه یک زمستان بسیار سردی پیش آمد و توقف برای ما خیلی سخت شد . شاید متجاوز از بیست روز برف سنگین آمد و کسب و کار و تقریباً همه چیز از دست مردم گرفته شد . هر روز صبح دنبال ذغال و چوب می‌رفتیم و ظهر دست خالی برمی‌گشتیم تا اینکه مرحوم سید علی نجف آبادی یک روز وارد مدرسه چهار باغ شد و دید که همه طلبه‌ها دچار کمبود سوخت هستند و بعد دستور داد تا یکی از چنارهای بزرگ مدرسه را بیاندازند و بین طلبه‌ها تقسیم کنند .
پس ازمدتی که خیلی به سختی گذشت از طریق قمشه وآباده بطرف یزد حرکت کردیم و این سفر قریب 29 روز طول کشید وبالاخره با هرزحمتی که بود خودمان را به یزد رساندیم .
سفر به قم
یکسال بعد یعنی در سال 1349 قمری برای ادامه تحصیلات با خانواده بطرف قم رفتیم و اقامت ما  در شهر قم 21 سال بطول انجامید مرحوم شیخ عبدالکریم حائری یزدی مؤسس و مدیر حوزه علمیه قم وقتی که در قم ما را شناختند مورد لطف و محبت خود قرار دادند و کم کم کار بجائی رسید که رفتن خدمت ایشان برای بنده مثل واجبات بود و بعضی ازگرفتاریها که برای طلاب پیش می‌آمد ، خدمتشان عرض می‌کردم و ایشان هم کمکهائی توسط بنده به اهل علم نمودند پیشرفت ما در تحصلات خیلی خوب بود تا اینکه در سال 1355 قمری آیت الله حائری از دار دنیا رفتند . بعد از درگذشت ایشان در اثر فشار پهلوی که می‌خواست همه اهل علم را از لباس روحانی خارج کند اوضاع بر اهل علم خیلی سخت شد که بعداً توسلاتی از اهل علم شد و خیلی مؤثر افتاد .
تحصیل درآن دوره خیلی سخت بود بجهت اینکه در آن زمان قم مرجعی نداشت چرا که مرجع تقلید مرحوم آسید ابوالحسن اصفهانی بودند که ایشان هم در نجف اقامت داشتند .آقایان مرحوم آیت الله حجت این سه سرپرستی حوزه را داشتند و خیلی هم زحمت کشیدند تا وقتیکه مرحوم آیت‌الله بروجردی بعلت کسالت در بیمارستان فیروزآبادی بستری شدند و درهمین خلال بعضی از اهل قم و مدرسین بفکر افتادند که ایشان را به قم بیاوردند و به همین خاطر نامه‌هائی ازقم بخدمتشان ارسال شد و اشخاصی بنمایندگی از روحانیت با ایشان ملاقات کردند .بنده هم به اتفاق داماد آقای صدر به بیمارستان رفتیم و بعد همراه مرحوم آیت الله بروجردی به قم آمدیم ، عمده سعی و کوشش برای آمدن آقای بروجردی به قم از ناحیه حضرت آیت الله العظمی امام خمینی بود و ایشان خیلی اصرار داشتند که اینکار انجام بشود .
اقامت در یزد
در سال 1330 شمسی که برای انجام کاری به یزد آمدم ، مرحوم حاج آقا وزیری ، از روحانیون سرشناس یزد پیشنهاد ماندن ما را داد و در این باره خیلی سعی و کوشش نمود و تلگرافاتی هم به قم شد . آقایان هم با اینکه در پاسخ تلگراف نوشته بودند که ماندن من درقم ضرورتش بیشتر است مع الوصف پذیرفتند و ما برای همیشه وارد یزد شدیم .
در اینجا که ماندنی شدیم در کنار درس و بحث بعضی از کارها را شروع کردیم از جمله تعمیر مدارس مدرسه خان خیلی خراب بود و مدرسه عبدالرحیم خان هم مرکز زباله بازار شده بود و مسجد روضه محمدیه را هم تعمیر نمودیم و خلاصه اینکه کارهائی را که مربوط به روحانیت می‌شود شروع کردیم .
آشنایی با امام خمینی (ره)
در آن وقت امام خمینی یکی از مدرسین خیلی مبرز حوزه بودند که همه ایشان را بعنوان اینکه یک مرد فوق العاده است می‌شناختند تدریسشان هم خیلی بالا گرفت و با اینکه آقایان مراجع هم بودند ولی تدریس ایشان در قم اولویت پیدا کرد یادم هست که امام خمینی در مسجد سلماسی نزدیک محله یخچال قاضی ، تدریس می‌کردند و مسجد تقریباً پر می‌شد و ایشان یک آقای معروفی مشتهر به فلسفه و عرفان فقه و اصول و استاد اول شناخته می‌شدند .
بنده در سال 1349 قمری که وارد قم شدم ، دوسه روز پس از ورود ، با امام خمینی آشنا شدم و کم‌کم آشنائی ما بالا گرفت وبه رفاقت کشید و گاه در تمام مدت شبانه‌روزی با ایشان بودم و نمی‌شد مدت طولانی که در قم بودیم ، انس ما عمده با ایشان بود ونمی‌شد هفته‌ای بگذرد و دوسه جلسه در خدمتشان نباشم و یادم نمی‌رود که یک ماه رمضان حدیث «طیرمشوی» از کتاب عبقات را و دوره این کتاب را در شب نشینی‌ها ئی که با ایشان و چند تن دیگر از دوستان داشتیم از اول تا آخر مفصلاً خوانده شد . از جمله کسانی که برای آمدن من به یزد سفارش زیاد کردآقای خمینی بودند .
مبارزه تحت رهبری امام (ره)
سال 1341شمسی که قضیه انجمنهای ایالتی و ولایتی شروع شد . من با امام خمینی تماس مستقیم داشتیم و خیلی‌ها اینجا رفت و آمد می‌کردند و مدیریت جمع کردن آقایان روحانیون و تلگراف کردن راجع به این انجمنها تقریباً زیر نظر بنده بود . مجالس فوق العاده هم و تقریباً هر روز و شب یک اجتماع روحانی تشکیل می‌شد و الحمدلله در اثر سعی و کوشش و فشار آقای خمینی دولت مجبور شد که این پیشنهاد را لغو کند . بعد از اینکه این قضیه تمام شد قضیه آن شش ماده پیش آمد که ازطرف شاه پیشنهاد شده بود و همه دیدند که این بدتر از آن قضیه انجمنهای ایالتی و ولایتی است و کسی هم که از اول با آن مخالفت کرد آقای خمینی بود بعضی ازآقایان هم از اول حاضر به همکاری نبودند ولی کم کم کار به جائی رسید که آنها هم مجبور شدند و گوشه کنار تلگرافهائی می‌زدند و اعلامیه‌هائی صادر گردید در آن موقع از طرف ساواک یک کسی پیش من آمد و گفت که مأمور مراقب شما هستم . شما چه نقشی دارید ؟ ما هم علناً نقش خود را گفتیم و کارهائی را هم که انجام داده بودیم گفتیم و اطلاعیه‌ها و تلگرافات را همه را نشانش دادیم و گفتیم که در این جا تا آخر هم هستیم ، هراقدامی که قرار است از طرف ساواک نسبت به ما بشود زود انجام بدهید ولی چون بهانه صحیحی نداشتند نتوانستند ما را تعقیب کنند .
دیگران از او  می‌گویند :صدوقی
ایشان عادت داشتند هر شب بعد از نماز شب که نزدیک اذان صبح بود پیاده می‌رفتند تا مسجد حظیره برای اقامه نماز و پس از نماز صبح پیاده برمی‌گشتند منزل که این اواخر منهم سعی کردم بدنبال ایشان بروم و هنگامیکه از مسجد به منزل برمی‌گشتند شروع به خواندن دعا و قرآن می‌کردند و اگر خیلی خسته بودند یکی دو ساعت می‌خوابیدند.
فرازهایی از سخنان مقام معظم رهبری درخصوص شهید محراب
درباره مرحوم آیت الله شهید صدوقی گفتنی بسیاراست وفضایل اخلاقی و معنوی و روحی و فکری ایشان شایسته آن هست که درباره‌اش ساعتهای متوالی بحث شود و من یک نفر هم برای بیان همه ابعاد شخصیت ایشان کافی نیستم بلکه باید از مجموعه دوستان و آشنایان قدیمی ایشان سخنانی درباره ایشان شنید تا بتوان چهره‌ای از آن بزرگوار ترسیم کرد .
و اما آنچه که من در مورد ایشان در طول چند سال آشنائی خودم می‌دانم این است که این بزرگوار از کسانی بود که در انقلاب بزرگ اسلامی ما نقش قابل توجه‌ای داشت و دخالت و علاقمندی ایشان به فعالیتهای انقلاب بیشتر اززمانی اوج گرفت که قضایای بعد از شهادت مرحوم آیت الله سید مصطفی خمینی در ایران آغاز شده بود . همانطور که می‌دانید در چهلم شهدای تبریز در یزد در مسجد ایشان یک مجلس بزرگی به رهبری و هدایت ایشان تشکیل شد . خود آن جلسه و پیامدهای آن جلسه هم یه یکی دیگر از مقاطع حساس و برانگیزاننده انقلاب بزرگ اسلامی بود .
در طول یکی دو سال قبل از پیروزی انقلاب مرحوم آیت الله صدوقی محوری بود برای بیشتر فعالیتهای نه فقط یزد بلکه سراسر کشور و این بخاطر این بود که آیت الله صدوقی شخصیت عینی روحانی محترم و معتبری بود .
از خاطراتی که از ایشان دارم اینکه در 13 محرم سال 1357 بود که چون شایع شده بود در مسجد حظیره اسلحه هست از طرف رژیم منفور سابق آمدند و درب مسجد را بستند حضرت آیت الله شهید صدوقی اول تأمل کردند وبعد گفتند اینطور هم که نمی‌شود که درب مسجد بسته باشد وهیچکس به مسجد نرود و خودشان بلند شدند با عده‌ای دیگر از دوستان و مردم و رفتند بطرف مسجد و تا که رسیدند به مسجد به مأمورین ساواک و شهربانی و خلاصه عمال رژیم جنایتکار فرمودند درب مسجد را چرا می‌بندید و سینه راباز کردند و رفتند جلو و گفتند ، اگر کاری دارید من آماده‌ام بزنید به مردم چکار دارید و این یزیدیان چون آن ابهت و عظمت را درچهره آن شهید بزرگوار دیدند اصلاً دیگر نتوانستند عرض اندامی بکنند وفقط یکی دو تیر هوائی شلیک کردند .
کارهای عام المنفعه آن شهید بزرگوار
1-     تأسیس حوزه‌های علمیه شهرهای بم تاکستان و شهر کرد.
2-     احداث کتابخانه در مسجد حظیره
3-     تأسیس دفتر تبلیغات اسلامی در یزد و صندوق قرض الحسنه حضرت ولی‌عصر (عج)
4-  احداث صندوق خیریه امام رضا (ع) در جهت دادن مقرری و رسیدگی به امور رفاهی افراد بی‌سرپرست و یتیم .
5-     احداث خانه‌های رایگان برای اسکان جنگزدگان در محله تخت استاد و خواجه خضر.
6-     خدمات پزشکی و درمانی:
الف – احداث بیمارستان سیدالشهداء(ع) با کلیه تجهیزات پیشرفته
ب – تأسیس درمانگاههای زارچ و حیدرآباد و مشتاق.
ج- تأسیس بیمارستان سوانح سوختگی آیت الله صدوقی و مرکز تحقیقات اعصاب و روان .
7- کمک و خدمات شهید و حضور مستمر آن بزرگوار در بروز زلزله شهرهای طبس کرمان و مشهد .
8- آثار دینی و عمرانی:
الف : احداث مسجد حظیره که این مکان پایگاه مهم انقلاب اسلامی در جریان مبارزات ملت مسلمان یزد بشمار می‌رفت و هم اکنون پایگاه امت مسلمان می‌باشد .
ب- مسجد ملااسماعیل که محل برقراری نمازهای جمعه و مکان شهادت آن بزرگوار بوده است به همت ایشان احداث شده است .
ج- احداث مساجد طهماسب
صاحب الزمان (عج) ولی عصر اتابکی قندهاری ابوالفضل سرجمع و دهها بنای دیگر
چگونگی شهادت شهید محراب از زبان نزدیکان به آن شهید
آثار شهادت را بنده از روز دوشنبه در ایشان می‌دیدم اینطور که در بین دعاهایشان که می‌خواندند مرتب می‌شنیدم که می‌فرمودند خدایا شهادت را نصیب من بگردان و از این فیض مرا محروم نگردان البته با این خدماتی که ایشان به اسلام کردند شهادت برای ایشان خیلی بجا بود ولی فعلاً زود بود وجود ایشان برای انقلاب خیلی ضروری بود ولی خدا لعنت کند دشمنان اسلام را که کسانی را چون قاتل ملعون روسیاه تحریک کردند و اینطور باعث شهادت ایشان شد وایشان دو هفته‌ای بود که البته در یزد بودند و برای نماز جمعه حتی المقدور خودشان می‌رفتند ولی این دو هفته گذشته بعلت ضعف که داشتند نرفته بودند ولی جمعه دهم ماه مبارک رمضان را می‌خواستند خودشان بروند که حتی از قرآن هم استخاره کردند خوب آمد که دیگر عازم شدند که بروند و حدود ساعت 5/11 بود که ازخواب بیدار شدند و رفتند برای غسل جمعه و پس از آن سریعاً به مسجد رفته بودند خلاصه خودم را به مسجد رساندم و پس از اقامه نماز و خطبه‌ها من تقریباً چند متری بیشتر با محل انفجار فاصله نداشتم و از جا بلند شدیم که ایشان از جلویم رد بشوند و بدنبالشان برویم تا پای ماشین که یکدفعه دیدم صدای آخی از ایشان بلند شد و گفتند آخ ولم کن و بلافاصله صدای انفجاری بگوش رسیدکه تقریباً همزمان بود و ناگهان دیدم بله جنازه ایشان را مردم می‌برند و پیراهن و لباس ایشان کاملاً غرق بخون شده و اصلاً دیگر چیزی نفهمیدم و اینجا بود که فکر کردم آن منافق ازخدا بی‌‌خبر هم یکی از افراد نمازگزار بوده که بعد فهمیدم که این جنایت را همین روسیاه ملعون انجام داده است من هم شروع کردم به سرو سینه زدم و بی‌تابی می‌کردم در این حین مرا بردند دفتر آیت الله صدوقی و من دیگر تا شب هیچ چیزنفهمیدم و حالت گیجی به من دست داده بود که بعد آقازاده شهید بزرگوار یعنی حاج آقا شیخ محمد علی آمدند و من ایشان را بوسیدم سپس جنازه شهید را از بیمارستان افشار آوردند و آقایان حجج اسلام جناب آقای راشد و انوری جنازه را با نوار چسب و دیگر چیزها بستند یک غسل جبیره دادند و بعد تیمم دادند تا ساعت 6 صبح فردا یعنی شنبه که برای تشییع و دفن آماده شده بود .
ایشان در تاریخ 11/4/61 به درجه رفیع شهادت  رسیدند