ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
یا رحمان قبل از ازل
نوشتن را در پی نوشتم
گفتارم را هم آنجا نوشتم
دیدنها را هم باز نوشتم
شنیدنها را همراهش نوشتم
احساها را اضافه نوشتم
غم و اندوه را کم نوشتم
شوق و شادی را تمام نوشتم
خشم و غضب را چرا نوشتم
مرگ عزیزان را چون نوشتم
فراق را در بد تنگنا نوشتم
جسیم را با بسیم لب نوشتم
استرس را با قلم زرد نوشتم
جنگهار با نی تر قرمز نوشتم
آرامش را مداد آبی نوشتم
فراموشی را هیچگاه نه نوشتم
ترس رابا وحشت لرزان نوشتم
شگفتی خویش را با تعجب نوشتم
غرور خویش را با تفرعن نوشتم
سربلندی خود را با محبت نوشتم
امید را با عشق به آینده نوشتم
حسادت را برای همه نه نوشتم
بی عدالتی را با بی میلی نوشتم
گناه را با تاسف بسیار نوشتم
حقارت را با دلخوری نوشتم
..... چگونه سرنوشتم را نوشتم
سرنوشتم را سبز نوشتم؟
یا رب الحسین بحق الحسین
روزی به تاریکی شب
شبی در تاریکی عالم
روزی که بود ظلم از ظالمان به روشنایی
شبی در انتهای ظلم به غریبان
روزی که ندید و نخواهد دید تاریخ
شبی در وسعت تاریخ دیده شد باریک
روزی که سر بریدن نور پیامبر انوار
شبی در نور بود از تنور خولی به انوار
روزی که بریدن گلوی شش ماهه شیرخوار
شبی در تلف شدن دو طفل در زیر بته خار
روزی که گرز بر فرق قمر زدن حرامیان حرامزاده
شبی در آتش کین سوخت خیمه گه یتمان
روزی که خضاب کردن موی ریش پیر و جوان را با خونش
شبی در مقتل نیست پیدا سری بر جسم نازنیش
روزی که دشتی بود جولانگاه گرگان نیزه به دست
شبی در خون غلطیتده اجساد پاک بر دشت
روزی که داماد سر دهد در جنگ ظاهر بینان
شبی در پی ندارد نوعروس شوی رستم پیکر وفاداران
روزی که غریبانه می رود زیر تیغ اشقیا قاسم
شبی در غربت مادر می کند ضجه بر جوان ناکام
روزی که اسب جانان برگردد بی صاحب ترک
شبی در بیابان هستند سرگردان دو کودک
.... روزی که شد در عالم یگانه
..... شبی در بی همتایی فسانه
بنام پروردگار بی همتا
ناشتا که شدم کمی آب خورده شروع کردم
آنها هنوز هم منتظر بودند که نشود
من در شدن مطمئن بودم
اراده کرده بودم که انجام دهم
آنها نشسته بودند و می نگریستن که شکست مرا آشکار کنند
دو طرف همچنان در ترازوی محک بودیم
....
ساعتی پیش بالاخره آچار رینگی 24 را آوردم
بعد از باز کردن هواکش و متعلقات مزاحم
پیچهای باز شده و وسایل را در آن زیر چیدم
بالاخره با هر زحمتی بود و تنها زاویه حرکتی که داشتم حدود 10 درجه
و چپ و راست کردن آچار پیچ را باز کردم
فشنگی سنسور را در جای خودش گذاشتم
و باز با همان سختی باز کردن بستم
طول کشید
اما انجام شد
عرق خستگی پیشانی که هیچ همه بدنم را گرفته بود
و عرق شرم آنطرفی ها را
آنچه که خواستار بودم بدست آورده بودم
مشکل ماشین رفع شد
همین برایم کافی بود
یا رب العالمین
چندان چنان و بی خیال بودیم
اگر چنین درد سر دار شدیم
در کردار دست بالا بودیم
لیک نیم بهاء رها شدیم
از شرق به غرب تمام ما بودیم
الآن هم سراسر غوغا شدیم
اگر بوته زار قلم نو بودیم
کنون مثل زغال سیاه شدیم
امروز رفتن در بلا شاهد بودیم
فردا ترفند آنها شکارشان ما شدیم
روزنه تاریک و رشته باریک چه بودیم
پس چرا اینقدر بی فکر و ولنگار شدیم
صحرای پر سبزه و نیک طراوت بودیم
شاید که امروز خشکیده و کال تر شدیم
در نمکزار درون پر ز قند دوستان بودیم
فردای نیآمده تلخ و پر دردسر شدیم
چاه پر آب و مزرع گندمزار بودیم
مترسک جالیز پر فتنه امروز شدیم
آوازمان گوش نواز و خوش صدا بودیم
چه کنیم خرخر حلقوم و خرناسی شدیم
یا عادل مهربان
اینجا باغ است و بقیه جاهای دنیا جنگل
ما برتریم
دشمنان ما باید از بین بروند
هر که با ماست باشد
هر کس با ما نیست نباید باشد
ما سرور هستیم
هر چه ما می گوئیم درست است
آنچه دیگران می گویند اگر برای ما نفع دارد درست است وگر نه ،نه
بلایی سر تان در آوریم که یادتان برود که به ما بگوئید بالای چشمتان ابروست
هر چه خواستید به دیگران بگوئید
ولی هرکس که ما را تائید کند نه
او بد باشد و خوب باشد ندارد
خوب و بد را ما تعیین می کنیم
جهان از ماست
دیگران انگل هستند
.....
پلیس ما باید معترضین را با شدیدترین راه ممکن نابود کند
پلیس ما تامین کننده امنیت ماست
حق دارد بی قانونی را تحمل نکند
حق دارد قانون شکن را بکشد
حق دارد او را خفه کند
حق دارد چون ما می گوئیم
....
اغتشاشگران ایرانی صلح جو هستند
معترضین ایرانی محق هستند
معترضین ایرانی نباید پلیس با آنها برخورد کند
امنیت آنها باید تامین باشد
حکومت ایران باید نابود شود
دانشمندان ایرانی باید کشته شوند
کشتن ماموران ایرانی خشونت نیست
ما جهانی پر از حقوق بشر ساخته ایم
ولی فقط بشر آن ما هستیم
بقیه انسانها اگر ما بگوئیم بشرند وگرنه بشر نیستند
ما اروپایی و آمریکایی هستیم
آسیا و آفریقا اگر با ما نباشد نباید باشد
همه چیز را ما تعیین می کنیم
میزان ما هستیم
اینها تعاریف دوگانه نیست
چون ما می گوئیم
....ما
.....فقط ما
تمام.....