ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
یا شافی
فِى قُلُوبِهِمْ مَّرَضٌ فَزَادَهُمْ اللَّهُ مَرَضاً وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُواْ یَکْذِبُونَ
در دلهاى منافقان، بیمارى است پس خداوند بیمارى آنان را بیافزاید. و براى ایشان عذابى دردناک است، به سزاى آنکه دروغ میگویند.
10-بقره
در علم و معلوم به این نکته اشاره شده که علم خدا چگونه است و این خود تفاوت دارد با معلوم.
در این آیه نیز یک نسبت قهری را به خود نسبت داده است نشان به این است که آن امر و هر امر دیگری در دنیا و آخرت و همه عوالم بی سنت او نیست یعنی همه امور در اراده و ید قدرت باری تعالی است.
ولی خداوند همه امور را با یک قاعده کلی در آمیخته است اگر امر الف صورت گیرد نتیجه یک بدست خواهد آمد
اگر امر ب انجام شود نتیجه دو بدست آید و.......
این نیست که شما در نتیجه انجام امر الف که نتیجه قهری 1 را داراست به نتیجه 2 یا 3 و یا هر غیر 1 دیگری برسید! چون آنها خود نتیجه قهری امور ب و ج و د و .... هستند.
مگر اینکه! بخواهد عجزی بنمایش درآید یا خیری بالاتری در اراده پروردگار صورت گیرد که در اینجا محل بحث نیست و در نوشتههای معجزه خود مفصل بیان گردیده است
اینکه وقتی آب را تا 100 درجه سانتیگراد گرم کنید بخار میشود یک نتیجه قهری امر گرم نمودن آب است اما همین گرما در آهن نتیجه دیگری حاصل میکند مسلم است آهن در 100 درجه گرما بخار نخواهد شد یا ذوب نمیگردد که خود شامل قانون دیگر است و نتیجه یک امر دیگر
ترکیب اکسیژن و هیدروژن با نسبت یک به دو ایجاد آب است این یک قاعده کلی است و خداوند قرار نیست که آنرا تغییر دهد یا تا زمانی ثابت بعد از آن یک قانون دیگر را جایگزین آن نماید اینها در عالم ثابت هستند.
پس در این آیه پروردگار هستی یک امر حتمی را متذکر شده است که اگر در جان و دل کسی مرض (نفاق و دروغ و....) وارد شود فرد اگر درمان نشود مرض تکثیر یافته و زیاد میشود.
نکته ظریف در این راه یافتن مرض است باید سعی زیاد نمائیم که میکروب وارد قلب نشود اگر شد که غذای آماده و محل تکثیر فراهم است! جای محبت و گرمی دل است وقتی این محل در اختیار میکروب و مرض قرار گیرد رشد خواهد کرد و رذائل اخلاقی در آن جولان خواهند داد، همانطور که خوبیها و اخلاق پسندیده در آن رشد مییابند.
این زیاد شدن نتیجه قهری ورود آفت و مرض به یک جای نرم و گرم و مناسب رشد است و جان انسان جنین جایی دارد باید در دریچه قلب ودل و جان را مصون از ورود میکروب نمود و گرنه ذره فاسد وارد شد باید سریع آنرا خارج کرد و یا کشت وگر نه فرد مواظبت نکند و دلخوش باشد که این ذره کاری از دستش بر نمیآید و دچار غرور بیجا شده است و میکروب کار خودش را خواهد کرد و بیماری گسترش بافته و مرض زیاد میشود.
این آیه اشاره به نتیجه دارد نه اینکه خداوند مرض در قلب را زیاد میکند بلکه خداوند کسی را که مراقبت از جان و دل خود همت نمیکند اخطار میدهد که اگر این مراقبت نکنید هرآینه این نتیجه پیش میاید این حاصل چنین مراقبه نکردن خواهد بود.
البته ما از خداوند باید همان خواست و اراده خواستن و توفیق را هم از او بخواهیم .
متذکر میشود که این فهم ناقص کلام الهی در حد حقیر است و گر نه بسیار دارد معنی در یک کلام این آیه.
اگر به آیات قبلی این آیه که افراد منافق و دروغگو را بیان داشته و در ادامه این آیه نیز به امر دروغ تسریع شده مفهوم زیاد شدن مرض و در آنها یک امر عادی مینماید به این مفهوم که کسانی نه اینکه مراقبت نمیکنند بلکه اسرار دارند که مرض وارد جان(قلب و جان و دل همه یک معنی دارند و منظور تلمبه خون در بدن نیست) آنها شود و نفاق و دروغ و دیگر رذایل آنها آشکار است.
حالا خودمان از عقلمان سوال کنیم اگر وارد محیطی بشویم که فاسد است و محیط آلودهای است و باعث مثلاً بیماری وبا میشود آیا اگر گفته شود وارد نشوید و فردی بگوید من قویتر از این هستم که به وبا دچار شوم وقتی وارد شد اگر چند میکروب وارد بدن او شد و فرد بدین علت که بدن قوی داشته و این چند میکروب ریز کاری از پیش نخواهند برد آیا در اینجا بیمار شدن او در آینده تقصیر کیست مسلم خودش مقصر است اما افزایش و زیاد شدن میکروب از کجاست مسلم یک امر قهری است که حاصل رشد و تکثیر بیماری در جای مناسب است همه این امور جز قاعده کلی است که خداوند بوجود آورده و سنت تغییر ناپذیر حق.
مراقبت کردن یک امر اختیاری است که از ذیشعور لازم است و این اختیار باعث رشد و کمال است و گرنه چه کمالی متصور است وقتی همه در یک راه به اجبار در حرکت باشند.
بیماری روحی و بیماری جانی و جسمی در کلیت یکسان هستند.
اگر فردی یکبار دروغ گفت و از اینکار پشیمانی بعمل نیاورد مراقبت که نکرده هیج بلکه به عمل خود هیچ تذکری نیز نداده است دریجه ورود بیماری را باز کرده ولی انسان مراقب وقتی به این نقطه رسید سریع پشیمان شده و خود را سرزنش کرده و هشدار میدهد و مواظبت بعمل میآورد که تکرار نشود. علمای عمل به مراقبه اینجا خود را مجازات هم میکنند که این باعث شود که مصونیت پیدا کنند مثلا روزه میگیرند بخاطر این مراقبت نکردن یا چند رکعت نماز بجا میاورند و ... که همه باعث میشود که رشد و کمال یافته و بیماری در آنها تکثیر نشود.
نکته اشاره شده در آیات دیگری نیز اشاره شدهاند که نشان میدهد رشد و تکثیر مخصوص بیماری تنها نیست بلکه اخلاق نیکو هم وقتی وارد قلب شوند رشد یافته و زیاد میشوند، همچون: علم، هدایت و ایمان، قابل افزایش معرّفى شده است. همانند: «زدنى علماً» 114طه، «زادتهم ایمانا» 2انفال و «زادهم هدى» 17محمد. همچنین برخى از امراض و اوصاف ناپسند مانند: رجس، نفرت، ترس و خسارت نیز قابل ازدیاد دانسته شدهاند. همانند: «زادتهم رجساً» 125توبه و «زادهم نفوراً» 60فرقان و «مازادوکم الاّ خَبالاً» 47توبه و «ولا یزید الظالمین الاّ خساراً» 82اسراء.
با توجّه به آیات مذکور، معلوم میشود که سنّت خداوند و قانون کلی، آزادى دادن به هر دو گروه خیر و شر است. «کلاّ نُمدّ هؤلاء و هؤلاء» 20اسراء.
توجه به این اصل که همه امور از خداست و این زیاد شدن هم از اوست بلکه اینها همه از قوانین و سنتهای الهی است ما باید اینرا بدانیم نه اینکه نتیجه بگیریم که ما در اجبار هستیم و مرض زیاد میشود بله مرض زیاد میشود وقتی که قلب محل محبت و احسان و نیکی و جای مهر و گرمی و صمیمت در اختیار اغیار و امراض قرار گیرد بجای صفات نکوی یاد شده.
مقصر در ماست که مراقبت نکردیم.