ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
یا علی
هنوز ته نگاهش امیدی هست
رهی دورتر را هم نظاره میکند
تکانی و حرکتی...
شاید بتوان جواب یافت
راه این است
من هنوز اینرا نمیشناسم
ولی دلیلی ندارد که راه را پیدا نکنم
ازدواج هندوانه سربسته است!
اما دلیل نیست که من هندوانه کال و خراب و پوسیده بخرم؟
من باید بشناسم و انتخاب کنم
سر بسته بودن دلیل چشم بستن نیست
فکر نکردن هم
بصیرت بخرج ندادن و نشناختن هم
من انتخاب میکنم
من بصیر هستم
من عقل دارم
من از شناخت خود کمک میگیرم
دچار هوس زودگذر نخواهم شد
راه را پیدا میکنم سپس قدم برمیدارم
محکم ، وقتی راه را پیدا کردم دیگر توکل میکنم
بقیهاش با خدا، او خودش گفته
من شما را کفایت میکنم
او برایم کافی است
پس چرا با چشمانی باز و فکر و اندیشه محکم گام بر ندارم
چرا راه را نیابم
مگر من کر و کور و بیفکر شدهام
هرگز جنین نخواهم کرد
من انسانم
خدا مرا عقل داده است و اختیار
لزوم اختیار عقل است
و الزام راه رفتن چشم و پا
آیا اینها در اختیار من نیست؟