یا صدیق
شهادت امام جعفر صادق (ع) بر همگان تسلی
اشک ملائک
زین ماتمی که چشم ملایک ز خون، ترست
گویا عزای صادق آل پیمبرست
یا رب چه روی داده، کزین سوگ جانگداز
خلقی پریش خاطر و ، دلها پر آذرست
ملک و ملک به ناله و افغان و اشک و آه
چون داغدار، حضرت موسی بن جعفر ست
خون می رود زفرط غم از چشم شیعیان
زیرا که قلب عالم امکان مکدرست
منصور ، شاد گشت زقتل خدیو دین
اما به خلد ، غمزده زهرای اطهرست
او گرچه کشت خسرو دین را ولی به دهر
نامش به ننگ تا به ابد ثبت دفترست
تن درنداد بر ستم و ، این کلام تغز
بر پیروان حق و عدالت مقررست
آزاد مرد، تن به زبونی نمی دهد
مرگ از حیات در نظر مرد خوشترست
تنها نه اشکبار چشم صفا زین عزا بود
دلهای شیعیان همه از غم مکدرست
زندگینامه امام جعفر صادق(ع)
امام جعفر صادق (ع) در پگاه روز جمعه یا دوشنبه هفدهم ربیع الأول سال ۸۰ هجرى، معروف به سال قحطى، در مدینه دیده به جهان گشود.
اما بنا به گفته شیخ
مفید و کلینى، ولادت آن حضرت در سال ۸۳ هجرى اتفاق افتاده است. لیکن ابن
طلحه روایت نخست را صحیح تر میداند و ابن خشاب نیز در این باره گوید: چنان
که ذراع براى ما نقل کرده، روایت نخست، سال ۸۰ هجرى، صحیح است.
وفات آن امام (ع) در
دوشنبه روزى از ماه شوال و بنا به نوشته مؤلف جنات الخلود در ۲۵ شوال و به
روایتى نیمه ماه رجب سال ۱۴۸ هجرى روى داده است.
با این حساب میتوان
عمر آن حضرت را ۶۸ یا ۶۵ سال گفت که از این مقدار ۱۲ سال و چند روزى و یا
۱۵ سال با جدش امام زین العابدین (ع) معاصر بوده و ۱۹سال با پدرش و ۳۴ سال
پس از پدرش زیسته است که همین مدت، دوران خلافت و امامت آن حضرت به شمار
میآید و نیز بقیه مدتى است که سلطنت هشام بن عبد الملک، و خلافت ولید بن
یزید بن عبد الملک و یزید بن ولید عبد الملک، ملقب به ناقص، ابراهیم بن ولید و مروان بن محمد ادامه داشته است.
کنیه
مادر امام (ع) را ام فروه گفته اند. برخى نیز کنیه او را ام القاسم نوشته
و اسم او را قریبه یا فاطمه ذکر کرده اند. کنیه آن حضرت ابو عبد الله
بوده است و این کنیه از دیگر کنیه هاى وى معروفتر و مشهورتر است. محمد بن
طلحه گوید: برخى کنیه آن حضرت را ابو اسماعیل دانسته اند. ابن شهر آشوب
نیز در کتاب مناقب می گوید: آن حضرت مکنى به ابو عبد الله و ابو اسماعیل و
کنیه خاص وى ابو موسى بوده است.
لقب امام صادق (ع)
آن حضرت القاب چندى داشت که مشهورترین آنها صادق، صابر، فاضل و طاهر بود. از آنجا که وى در بیان و گفتار راستگو بود، او را صادق خواندند.
فضایل امام جعفر صادق (ع)
مناقب
آن حضرت بسیار است که به اختصار از آنها یاد می کنیم. فضایل امام صادق
بیش از آن است که بتوان ذکر کرد. جمله ای از مالک بن انس امام مشهور اهل
سنت است که: «بهتر از جعفر بن محمد، هیچ چشمی ندیده، هیچ گوشی نشنیده و در
هیچ قلبی خطور نکرده است.»
از ابوحنیفه نیز این جمله مشهور است که گفت: «ما رأیت افقه من جعفر بن محمد» یعنی: «از جعفر بن محمد، فقیه تر ندیدم.»
و اگر از زبان خود آن حضرت بشنویم ضریس می گوید:
امام صادق در این آیة
شریفة: کل شیء هالک الا وجهه، یعنی: «هر چیز فانی است جز وجه خدای متعال،»
فرمود: «نحن الوجه الذی یوتی الله منهم» یعنی «ماییم آیینه ای که خداوند از
آن آیینه شناخته می شود.» بنابراین امام صادق (ع) فرموده است او آیینه ذات
حق تعالی است.
شیخ مفید در ارشاد
مىنویسد: علومى که از آن حضرت نقل کرده اند به اندازه اى است که ره
توشه کاروانیان شد و نامش در همه جا انتشار یافت. دانشمندان در بین ائمه
(ع) بیشترین نقل ها را از امام صادق روایت کرده اند. هیچ یک از اهل آثار و
راویان اخبار بدان اندازه که از آن حضرت بهره برده اند از دیگران سود
نبرده اند. محدثان نام راویان موثق آن حضرت را جمع کرده اند که شماره
آنها، با صرف نظر از اختلاف در عقیده و گفتار، به چهار هزار نفر مىرسد.
بیشترین
حجم روایات، احادیثی است که از امام صادق (ع) نقل شده است، اهمیت معارف
منقول از جعفر بن محمد (ص) به میزانی است که شیعه به ایشان منسوب شده است:
”شیعه جعفری“. کمتر مسئله دینی (اْعم از اعتقادی، اخلاقی و فقهی) بدون رجوع
به قول امام صادق (ع) قابل حل است. کثرت روایات منقول از امام صادق (ع) به
دو دلیل است:
یکی اینکه از دیگر
ائمه عمر بیشتری نصیب ایشان شد و ایشان با شصت و پنج سال عمر شیخ الائمه
محسوب می شود (۱۴۸ – ۸۳ هجری)، و دیگری که به مراتب مهمتر از اولی است،
شرائط زمانی خاص حیات امام صادق (ع) است. دوران امامت امام ششم مصادف با
دوران ضعف مفرط امویان، انتقال قدرت از امویان به عباسیان و آغاز خلافت
عباسیان است. امام با حسن استفاده از این فترت و ضعف قدرت سیاسی به بسط و
اشاعه معارف دینی همت می گمارد. گسترش زائدالوصف سرزمین اسلامی و مواجهه
اسلام و تشیع با افکار، ادیان، مذاهب و عقاید گوناگون اقتضای جهادی فرهنگی
داشت و امام صادق (ع) به بهترین وجهی به تبیین، تقویت و تعمیق “هویت مذهبی
تشیع” پرداخت. از عصر جعفری است که شیعه در عرصه های گوناگون کلام، اخلاق،
فقه، تفسیر و… صاحب هویت مستقل می شود. عظمت علمی امام صادق (ع) در حدی است
که ائمه مذاهب دیگر اسلامی از قبیل ابوحنیفه و مالک خود را نیازمند به
استفاده از جلسه درس او می یابند. مناظرات عالمانه او با ارباب دیگر ادیان و
عقاید نشانی از سعه صدر و وسعت دانش امام است. اهمیت این جهاد فرهنگی امام
صادق (ع) کمتر از قیام خونین سید الشهداء (ع) نیست.
امام و فقه اسلامی
ـ
فقه شیعه امامیه که به فقه جعفری مشهور است منسوب به جعفر صادق (ع) است.
زیرا قسمت عمده احکام فقه اسلامی بر طبق مذهب شیعه امامیه از آن حضرت است و
آن اندازه که از آن حضرت نقل شده است از هیچ یک از (ائمه) اهل بیت علیهم
السلام نقل نگردیده است. اصحاب حدیث اسامی راویان ثقه که از او روایت کرده
اند به ۴۰۰۰ شخص بالغ دانسته اند.
ـ
در نیمه اول قرن دوم هجری فقهای طراز اولی مانند ابوحنیفه و امام مالک بن
انس و اوزاعی و محدثان بزرگی مانند سفیان شوری و شعبه بن الحجاج و سلیمان
بن مهران اعمش ظهور کردند. در این دوره است که فقه اسلامی به معنی امروزی
آن تولد یافته و روبه رشد نهاده است. و نیز آن دوره عصر شکوفایی حدیث و
ظهور مسائل و مباحث کلامی مهم در بصره و کوفه بوده است.
ـ
حضرت صادق (ع) در این دوره در محیط مدینه که محل ظهور تابعین ومحدثان و
راویان و فقهای بزرگ بوده، بزرگ شد، اما منبع علم او در فقه نه «تابعیان» و
نه «محدثان» و نه «فقها» ی آن عصر بودند بلکه او تنها از یک طریق که اعلاء
و اوثق طرق بود نقل می کرد و آن همان از طریق پدرش امام محمد باقر (ع) و
او از پدرش علی بن الحسین (ع) و او از پدرش حسین بن علی (ع) و او از پدرش
علی بن ابیطالب (ع) و او هم از حضرت رسول (ص) بود و این ائمه بزرگوار در
مواردی که روایتی از آباء طاهرین خود نداشته باشند خود منبع فیاض مستقیم
احکام الهی هستند.
مزار شریف امام صادق در بقیع
آثار امام صادق (ع):
غالب
آثار امام (ع) به عادت معهود عصر، کتابت مستقیم خود ایشان نیست و غالبا
املای امام (ع) یا بازنوشت بعدی مجالس ایشان است. بعضی از آثار نیز منسوب
است و قطعی الصدور نیست.
۱- از
آثار مکتوب امام صادق (ع) رساله به عبدالله نجاشی (غیر از نجاشی رجالی)
است. نجاشی صاحب رجال معتقد است که تنها تصنیفی که امام به دست خود نوشته
اند همین اثر است.
۲- رساله ای که شیخ صدوق در خصال و به واسطه اعمش از حضرت روایت کرده است شامل مباحث فقه و کلام.
۳- کتاب معروف به توحید مفضل، در مباحث خداشناسی و رد دهریه که املاء امام (ع) و کتاب مفضل بن عمر جعفی است.
۴-
کتاب الاهلیلجه که آن نیز روایت مفضل بن عمر است و همانند توحید مفضل در
خداشناسی و اثبات صانع است و تماما در بحارالانوار مندرج است.
۵-
مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه که منسوب به امام صادق (ع) و بعضی از
محققان شیعه از جمله مجلسی، صاحب وسایل (حرعاملی) و صاحب ریاض العلما،
صدور آن را از ناحیه حضرت رد کرده اند.
۶- رساله ای از امام (ع) خطاب به اصحاب که کلینی در اول روضه کافی به سندش از اسماعیل بن جابر ابی عبدالله نقل کرده است.
۷- رساله ای در باب غنائم و وجوب خمس که در تحف العقول مندرج است.
۸- بعضی رسائل که جابربن حیان کوفی از امام (ع) نقل کرده است.
۹- کلمات القصار که بعدها به آن نثرالدرر نام داده اند که تماما در تحف العقول آمده است.
۱۰-
چندین فقره از وصایای حضرت خطاب به فرزندش امام موسی کاظم (ع) سفیان
شوری، عبدالله بن جندب، ابی جعفر نعمان احول، عنوان بصری، که در حلیه
الاولیاء و تحف العقول ثبت گردیده است.
#
همچنین ادعیه امام صادق (علیه السلام) (الصحیفة الصادقیة و الصادصیة
الجامعة): مجموعه ادعیه معتبره ای است که از دو امام بزرگوار پنجم و ششم
(علیهماالسلام) در کتب روایی شیعه وارد شده و دانشگاه امام صادق (ع) آن را
به مناسبت بیستمین سالگرد تأسیس دانشگاه همزمان با میلاد مسعود نبی اکرم
اسلام (ص) و امام جعفر صادق (ع) منتشر کرده است.
امام صادق علیه السلام از منظر دانشوران اهل تسنن
درباره
عظمت امام صادق علیه السلام نه تنها توسط شیعیان به فراوانى سخن گفته شده
است، بلکه در این باره جمع کثیرى از دانشوران و بزرگان اهل تسنن و جماعت
لب به سخن گشودهاند.
پیشوایان
مذاهب اهل سنت، عالمان نامدار اسلامى و صاحب نظران زبردست در باره
برجستگىهاى علمى، عملى، اخلاقى، کرامت و عظمت آن امام هدایت، امام
جعفرصادق علیه السلام بسیار سخن گفتهاند. اینک در این نوشتار به طور گذرا
به بیان برخى از این اظهار نظرها و اعترافات مىپردازیم.
ابوحنیفه و امام صادق علیه السلام
«نعمان
بن ثابت بن زوطى» معروف به «ابو حنیفه» (80 - 150ه. ق.) پیشواى فرقه
حنفى که از نظر زمانى معاصر با امام صادق علیه السلام بود، درباره عظمت
امام صادق علیه السلام اظهارات و اعترافاتخوبى دارد. از جمله درباره آن
حضرت گفت:
«ما رأیت افقه من جعفر
بن محمد و انه اعلم الامه»؛ من فقیهتر و داناتر از جعفر بن محمد
ندیدهام. او داناترین فرد این امت است. (1)
در
زمان امام صادق علیه السلام منصور دوانقى، خلیفه مقتدر عباسى، قدرت
سیاسى را در اختیار داشت، او همواره از مجد و عظمت بنى على و بنیفاطمه
به ویژه امام صادق علیه السلام رنج میبرد و براى رهایى از این رنج گاهى
ابوحنیفه را تحریک میکرد که در برابر امام صادق علیه السلام بایستد؛ منصور
عباسى او را به عنوان مهمترین دانشوران عصر تکریم میکرد تا شاید بتواند
بر مجد و عظمت علمى امام جعفر بن محمد علیه السلام فائق آید.
در این رابطه خود ابوحنیفه نقل میکند و میگوید:
«روزى
منصور دوانقى کسى را نزد من فرستاد و گفت: اى ابوحنیفه! مردم شیفته جعفر
بن محمد شدهاند، او در بین مردم از پایگاه اجتماعى وسیعى بهرهمند است،
تو براى این که پایگاه جعفر بن محمد را خنثى کنى و در دید مردم از عظمت او
به خصوص از عظمت علمى او بکاهى، چند مساله پیچیده و غامض را آماده کن و
در وقت مناسب از او بپرس تا بلکه با ناتوان شدن جعفر بن محمد از
پاسخگویى، او را تحقیر نمایى و دیگر، مردم شیفته او نباشند و از او فاصله
بگیرند.
در همین رابطه من چهل
مساله مشکل را آماده کردم و در یکى از روزها که منصور در «حیره» بود و
مرا طلبید، به حضورش رسیدم. همین که وارد شدم، دیدم جعفر بن محمد در سمت
راستش نشسته است، وقتى که چشمم به آن حضرت افتاد، آن چنان تحت تاثیر ابهت و
عظمت او قرار گرفتم که از توصیف آن عاجزم. با دیدن منصور خلیفه عباسى آن
ابهت به من دست نداد، در حالى که منصور خلیفه است و خلیفه به جهت این که
قدرت سیاسى در اختیارش است باید ابهت داشته باشد. سلام گفتم و اجازه
خواستم تا در کنارشان بنشینم؛ خلیفه با اشاره اجازه داد و در کنارشان
نشستم. آن گاه منصور عباسى به جعفر بن محمد نگاه کرد و گفت:
ابو عبدالله! ایشان ابوحنیفه هستند.
او
پاسخ داد: بلى، او را میشناسم. سپس منصور به من نگاهى کرد و گفت:
ابوحنیفه! اگر سوالى دارى از ابوعبدالله، جعفر بن محمد بپرس و با او در
میان بگذار. من گفتم: بسیار خوب. فرصت را غنیمت شمردم و چهل مسالهاى را
که از پیش آماده کرده بودم، یکى پس از دیگرى با آن حضرت در میان گذاشتم.
بعد از بیان هر مسالهاى، امام صادق علیه السلام در پاسخ آن بیان
میفرمود:
عقیده شما در این باره چنین و چنان است، عقیده علماى مدینه در این مساله این چنین ا ست و عقیده ما هم این است.
در
برخى از مسائل آن حضرت با نظر ما موافق بود و در برخى هم با نظر علماى
مدینه موافق بود و گاهى هم با هر دو نظر مخالفت میکرد و خودش نظر سومى را
انتخاب میکرد و بیان میداشت.
من
تمامى چهل سؤال مشکلى را که برگزیده بودم یکى پس از دیگرى با او در میان
گذاشتم و جعفر بن محمد هم بدین گونهاى که بیان شد به جملگى آنها، با
متانت تمام و با تسلط خاصى که داشت پاسخ گفت.»
مالک
ابن انس می گوید: در طول مدتى که به خانه آن حضرت آمد و شد داشتم، او را
ندیدم جز این که در یکى از این سه خصلت و سه حالت به سر میبرد،
یا او را در حال نماز خواندن میدیدم
و یا در حالت روزهدارى و یا در حالت قرائت قرآن.
سپس ابوحنیفه بیان داشت:
«ان
اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس» ؛ «همانا دانشمندترین مردم کسى است که
به آراء و نظریههاى مختلف دانشوران در مسائل علمى احاطه و تسلط داشته
باشد.» و چون جعفر بن محمد این احاطه را دارد، بنابراین او داناترین
فرداست.» (2)
همو درباره عظمت علمى امام صادق علیه السلام بیان داشت:
«لولا جعفر بن محمد ما علم الناس مناسک حجهم» (3) ؛ اگر جعفر بن محمد نبود، مردم احکام و مناسک حجشان را نمیدانستند.
مالک بن انس و امام صادق علیه السلام
مالک
بن انس (97 - 179 ه .ق) یکى از پیشوایان چهارگانه اهل سنت و جماعت و
رئیس فرقه مالکى است که مدتى افتخار شاگردى امام صادق علیه السلام نصیب
وى شد. (4) او در باره عظمت و شخصیت علمى و اخلاقى امام صادق علیه السلام
چنین میگوید:
«و
لقد کنت آتى جعفر بن محمد و کان کثیرالمزاح و التبسم، فاذا ذکر عنده
النبى(ص) اخضر و اصفر، و لقد اختلفت الیه زمانا و ما کنت اراه الا على ثلاث
خصال: اما مصلیا و اما صائما و اما یقراء القرآن. و ما راءیته قط یحدث عن
رسول الله(ص) الا على الطهاره و لا یتکلم فى ما لا یعنیه و کان من
العلماءالزهاد الذین یخشون الله و ما رأیته قط الا یخرج الوساده من تحته و
یجعلها تحتى.» (5) «مدتى
به حضور جعفر بن محمد میرسیدم. آن حضرت اهل مزاح بود. همواره تبسم ملایمى
بر لبهایش نمایان بود. هنگامى که در محضر آن حضرت نام مبارک رسول گرامى
اسلام به میان میآمد، رنگ رخسارههاى جعفر بن محمد به سبزى و سپس به زردى
میگرایید. در طول مدتى که به خانه آن حضرت آمد و شد داشتم، او را
ندیدم جز این که در یکى از این سه خصلت و سه حالت به سر مىبرد، یا او را
در حال نماز خواندن میدیدم و یا در حالت روزهدارى و یا در حالت قرائت
قرآن. من ندیدم که جعفر بن محمد
بدون وضو و طهارت از رسول خدا حدیثى نقل کند. من ندیدم که آن حضرت سخنى
بىفایده و گزاف بگوید. او از عالمان زاهدى بود که از خدا خوف داشت. ترس
از خدا سراسر وجودش را فراگرفته بود.هرگز
نشد که به محضرش شرفیاب شوم، جز این که زیراندازى که زیر پاى آن حضرت
گسترده شده بود، آن را از زیر پایش برمىداشت و زیر پاى من میگستراند.» مالک بن انس درباره زهد و عبادت و عرفان امام صادق علیه السلام بیان داشت: به
همراه امام صادق علیه السلام به قصد مکه و براى انجام مناسک حج از مدینه
خارج شدیم. به مسجد شجره که میقات مردم مدینه است، رسیدیم. لباس احرام
پوشیدیم، در هنگام پوشیدن لباس احرام تلبیهگویى یعنى گفتن: «لبیک اللهم
لبیک» لازم است. دیگران طبق معمول این ذکر را بر زبان جارى میکردند.» مالک
میگوید: من متوجه امام صادق علیه السلام شدم، دیدم حال حضرت منقلب است.
امام صادق علیه السلام میخواهد لبیک بگوید ولى رنگ رخسارهاش متغیر
میشود. هیجانى به امام دست میدهد و صدا در گلویش میشکند، و چنان کنترل
اعصاب خویش را از دست میدهد که میخواهد بیاختیار از مرکب به زمین بیفتد.
مالک میگوید: من جلو آمدم و گفتم: اى فرزند پیامبر! چارهاى نیست این
ذکر را باید گفت. هر طورى که شده باید این ذکر را بر زبان جارى ساخت. حضرت
فرمود:«یابن ابى عامر! کیف اجسر ان اقول لبیک اللهم لبیک و اخشى ان یقول عزوجل لا لبیک و لا سعدیک.»اى
پسر ابیعامر! چگونه جسارت بورزم و به خود جرات و اجازه بدهم که لبیک
بگویم؟ «لبیک» گفتن به معناى این است که خداوندا، تو مرا به آن چه
میخوانى با سرعت تمام اجابت میکنم و همواره آماده انجام آن هستم. با چه
اطمینانى با خداى خود اینطور گستاخى کنم و خود را بنده آماده به خدمت
معرفى کنم؟! اگر در جوابم گفته شود: «لا لبیک و لا سعدیک» آن وقت چه کنم؟
(6) همو در سخنى دیگر درباره فضیلت و عظمت امام صادق علیه السلام میگوید: «ما
رأت عین و لا سمعت اذن و لا خطر على قلب بشر افضل من جعفر بن محمد» (7) ؛
هیچ چشمى ندیده است و هیچ گوشى نشنیده است و به قلب هیچ بشرى خطور نکرده
است، مردى که با فضیلتتر از جعفر بن محمد باشد. دربارهى مالک بن انس نوشتهاند: «و
کان مالک بن انس یستمع من جعفر بن محمد و کثیرا ما یذکر من سماعه عنه و
ربما قال حدثنى الثقه یعنیه» ؛ مالک بن انس از جعفر بن محمد سماع حدیث
مىنمود و بسیار آن چه را که از او سماع (گوش میکرد) مىکرد، بیان مىنمود
و چه بسا مىگفت: این حدیث را مرد ثقه به من حدیث کرده است که مرادش جعفر
بن محمد بود. (8) حسین بن یزید نوفلى مىگوید: «سمعت
مالک بن انس الفقیه یقول والله ما راءت عینى افضل من جعفر بن محمد
علیهماالسلام زهدا و فضلا و عباده و ورعا. و کنت اقصده فیکرمنى و یقبل على
فقلت له یوما یابن رسول الله ما ثواب من صام یوما من رجب ایمانا و
احتسابا فقال (و کان والله اذا قال صدق) حدثنى ابیه عن جده قال رسول
الله(ص) من صام یوما من رجب ایمانا و احتسابا غفر له. فقلت له یابن رسول
الله فى ثواب من صام یوما من شعبان فقال حدثنى ابى عن ابیه عن جده قال
رسول الله(ص) من صام یوما من شعبان ایمانا و احتسابا غفر له.» (9) ابوحنیفه بیان داشت: «ان
اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس» ؛ «همانا دانشمندترین مردم کسى است که
به آراء و نظریههاى مختلف دانشوران در مسائل علمى احاطه و تسلط داشته
باشد.» و چون جعفر بن محمد این احاطه را دارد، بنابراین او داناترین
فرداست.»از مالک بن انس فقیه
شنیدم که گفت: به خدا سوگند! چشمان من ندید فردى را که از جهت زهد، علم،
فضیلت، عبادت و ورع برتر از جعفر بن محمد باشد. من به نزد او میرفتم. او
با روى باز مرا میپذیرفت و گرامى میداشت. روزى از او پرسیدم: اى پسر
پیامبر! ثواب روزه ماه رجب چه میزان است؟ او در پاسخ روایتى از پیامبر نقل
کرد. به خدا سوگند هرگاه چیزى از کسى نقل کند درست و راست نقل میکند. او
در پاسخ گفت: پدرم از پدرش و از جدش و از پیامبر نقل کرده است که ثواب
روزه ماه رجب این است که گناهانش بخشیده میشود. سپس این پرسش را در
باره روزه ماه شعبان هم بیان کردم و حضرت همان پاسخ را داد. ابن شبرمه و امام صادق علیه السلام عبدالله
بن شبرمه بن طفیل ضببى معروف به «ابن شبرمه» (72-144 ه .ق) قاضى و فقیه
نامدار کوفه، درباره امام صادق علیه السلام میگوید: «ما
ذکرت حدیثا سمعته من جعفر بن محمد علیه السلام الا کادان یتصرع له قلبى
سمعته یقول حدثنى ابى عن جدى عن رسول الله» (10) ؛ به یاد ندارم حدیثى را
از جعفر بن محمد شنیده باشم جز این که در عمق جانم تاثیر گذاشته باشد. از
او شنیدم که در نقل حدیث میگفت که از پدرم و از جدم و از رسول خدا این
روایت را نقل میکنم. همو گفت: «واقسم
بالله ما کذب على ابیه و لا کذب ابوه على جده و لا کذب جده على رسول
الله» (11) ؛ به خدا سوگند! نه جعفر بن محمد در نقل روایات از پدرش دروغ
مىگفت و نه پدرش بر جدش دروغ میگفت و نه او بر پیامبر . یعنى آنچه که
در سلسله سند روایات جعفر بن محمد وجود دارد جملگى درست است. ابن ابى لیلى و امام صادق علیه السلام شیخ
صدوق روایتى نقل میکند که محمد بن عبدالرحمان معروف به «ابن ابى لیلى»
(74- 148 ه .ق) فقیه، محدث، مفتى و قاضى بنام کوفه نزد امام صادق علیه
السلام رفت و از آن حضرت پرسش هایى نمود و پاسخهاى خوبى شنید. سپس به امام
خطاب کرد و عرض نمود: «اشهد انکم حجج الله على خلقه» (12) ؛ شهادت میدهم که شما حجتهاى خداوندى بر بندگانش هستید. عمرو بن عبید معتزلى و امام صادق علیه السلام «عمرو
بن عبید معتزلى» به نزد امام جعفر بن محمد علیه السلام مشرف شد، وقتى
رسید این آیه را تلاوت نمود: «الذین یجتنبون کبائر الاثم و الفواحش.» (13)
سپس ساکت شد. امام صادق علیه
السلام فرمود: چرا ساکت شدى؟ گفت: خواستم که شما از قرآن گناهان کبیره را
یکى پس از دیگرى براى من بیان نمایى. حضرت شروع کرد و به ترتیب از گناه
بزرگتر یکى پس از دیگرى را بیان نمود. از بس که امام خوب و عالى پاسخ عمرو
بن عبید را داد که در پایان عمرو بن عبید بیاختیار گریست و فریاد زد: «هلک
من قال براءیه و نازعکم فى الفضل و العلوم» (14) ؛ هر کس به راى خویش سخن
بگوید و در فضل و علم با شما منازعه کند، هلاک میشود. جاحظ و امام صادق علیه السلام «ابو بحر جاحظ بصرى» که از دانشوران مشهور قرن سوم بود، درباره امام صادق علیه السلام بیان داشت: «جعفر
بن محمد الذى ملا الدنیا علمه و فقهه و یقال ان اباحنیفه من تلامذته و
کذلک سفیان الثورى و حسبک بهما فى هذاالباب» (15) ؛ جعفر بن محمد کسى بود
که علم و فقه آن حضرت جهان را پر کرده است و گفته مىشود که ابوحنیفه و
سفیان ثورى از شاگردان او بودند. همین در عظمت علمى آن حضرت کافى است. عمر بن مقدام و امام صادق علیه السلام «عمر بن مقدام» از علماى معاصر امام صادق علیه السلام درباره آن حضرت مىگوید: «کنت
اذا نظرت الى جعفر بن محمد علمت انه من سلاله النبیین و قد رأیته واقفا
عند الجمره یقول سلونى، سلونى» (16) ؛ هنگامى که جعفر بن محمد را مىدیدم،
مىفهمیدم که او از نسل پیامبران است. خودم دیدم که در جمره منا ایستاده
بود و از مردم مىخواست که از او بپرسند و از علم سرشار او بهرهمند شوند
... . شهرستانى و امام صادق علیه السلام ابوالفتح
محمد بن ابىالقاسم اشعرى معروف به «شهرستانى»(479-547 ه .ق) در کتاب
گرانسنگ «الملل و النحل» درباره عظمت امام صادق علیه السلام مىنویسد: «و
هو ذو علم عزیز فى الدین و ادب کامل فى الحکمه و زهر بالغ فى الدنیا و
ورع تام عن الشهوات» (17) ؛ امام صادق علیه السلام در امور و مسایل دینى،
از دانشى بىپایان و در حکمت، از ادبى کامل و نسبت به امور دنیا و زرق و
برقهاى آن، از زهدى نیرومند برخوردار بود و از شهوتهاى نفسانى دورى
مىگزید. ابن خلکان و امام صادق علیه السلام ابن خلکان درباره امام صادق علیه السلام مىنویسد: «احد
الائمه الاثنى عشر على مذهب الامامیه و کان من سادات اهلالبیت و لقب
بالصادق لصدق مقالته و فضله اشهر من ان یذکر» ؛ او یکى از امامان
دوازدهگانه امامیه و از بزرگان اهلبیت رسول خدا بود. به جهت صدق در
گفتارش به لقب صادق شهرت یافت و فضل او مشهورتر از آن است که نیازمند به
توضیح داشته باشد. ابن خلکان
همچنین مىنویسد: امام صادق علیه السلام در صنعت کیمیا (شیمى) از مهارت
خاصى بهرهمند بود، ابوموسى جابر بن حیان طرطوسى، شاگرد ایشان بود. جابر
کتابى شامل هزار ورق تالیف کرد که تعلیمات جعفر بن محمد را در برداشت و
حاوى پانصد رساله بود. (18) «نعمان
بن ثابت بن زوطى» معروف به «ابو حنیفه» (80 - 150ه.ق.) پیشواى فرقه
حنفى که از نظر زمانى معاصر با امام صادق علیه السلام بود، درباره عظمت
امام صادق علیه السلام اظهارات و اعترافاتخوبى دارد. از جمله درباره آن
حضرت گفت: «ما رأیت افقه من جعفر بن محمد و انه اعلم الامه»؛ من فقیهتر و
داناتر از جعفر بن محمد ندیدهام. او داناترین فرد این امت است.ابن حجر عسقلانى و امام صادق علیه السلام شهاب الدین ابوالفضل احمد بن على مصرى شافعى، مشهور به «ابن حجر عسقلانى» (773-852 ه .ق) درباره امام صادق علیه السلام مىگوید: «جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابى طالب فقیهى است بسیار راست گفتار.» (19) ابن
حجر در کتاب تهذیب التهذیب از ابىحاتم و او از پدرش نقل مىکند که
درباره امام صادق علیهالسلام بیان داشت: «لا یسأل عن مثله.» و نیز مىنویسد: ابن عدى گفته است:«و
لجعفر احادیث و نسخ و هو من ثقات الناس ... و ذکره ابن حبان فىالثقات و
قال کان من سادات اهلالبیت فقها و علما و فضلا ... و قال النسایى
فیالجرح و التعدیل ثقه.» (20) براى
جعفر بن محمد احادیث و نسخههاى بسیار است. او از افراد موثق است. ابن
حبان او را در زمره ثقات قرار داده است و گفته است: جعفر بن محمد از
بزرگان اهلبیت رسول خدا است و ازجهت فقه، علم و فضل مقام بالایى دارد.
«نسایى» در جرح و تعدیل، امام صادق علیه السلام را از افراد «ثقه» معرفى
کرده است. صاحب «سیر اعلام النبلاء» و امام صادق علیه السلام صاحب «سیر اعلام النبلاء» درباره امام صادق علیه السلام مینویسد: جعفر
بن محمد بن على بن حسین که از فرزندان حسین بن على ریحانه رسول خدا است،
یکى از بزرگان است که مادرش «ام فروه» دختر قاسم بن محمد بن ابىبکر است و
مادر ام فروه «اسماء» دختر عبدالرحمان بن ابىبکر است. به همین جهت است که
آن حضرت مىگفت: من از دو جهت به ابوبکر منتسبم. او بزرگ بنىهاشم است.
از محضر علمى او افراد بسیارى کسب فیض کردند، از جمله، فرزندش «موساى
کاظم»، «یحیى ابن سعید انصارى»، «یزید بن عبدالله»، «ابوحنیفه»، «ابان
بن تغلب»، «ابن جریح»، «معاویة بن عمار»، «ابن اسحاق»، «سفیان»،
«شبعه»، «مالک»، «اسماعیل بن جعفر»، «وهب بن خالد»، «حاتم بن
اسماعیل»،«سلیمان بن بلال»، «سفیان بن عینیه»، «حسن بن صالح»، «حسن بن
عیاش»، «زهیر بن محمد»، «حفص بن غیاث»، «زید بن حسن»، «انماطى»، «سعید
بن سفیان اسلمى»، «عبدالله بن میمون»، «عبدالعزیز بن عمران زهرى»،
عبدالعزیز دراورى»، «عبدالوهاب ثقفى»، «عثمان بن فرقد»، «محمد بن ثابت
بنانى»، «محمد بن میمون زعفرانى»، «مسلم زنجى»، «یحیىقطان»، «ابوعاصم
نبیل» و ... (21) همو در کتاب «میزان الاعتدال» مىنویسد: جعفر بن محمد یکى از امامان بزرگ است که مقامى بس بزرگ دارد و نیکوکار و صادق است. (22) ابن حجر هیتمى و امام صادق علیه السلام شهاب
الدین ابوالعباس، احمد بن بدرالدین شافعى، معروف به «ابن حجر هیتمى»
(909 - 974 ه.ق) در «صواعق المحرقه» درباره امام صادق علیه السلام
مىنویسد: مردم از آن حضرت
دانشهاى بسیارى فرا گرفتهاند. این علوم و دانشها توسط مسافران به همه
جا راه یافت و سرانجام آوازه جعفر بن محمد در همه جا پیچیده شد. عالمان
بزرگى مانند «یحیى بن سعید»، «ابن جریج»، «مالک»، «سفیان ثورى»، «سفیان
بن عینیه»، «ابوحنیفه»، «شعبه» و «ایوب سجستانى» از او حدیث نقل
کردهاند. (23) میرعلى هندى و امام صادق علیه السلام «میرعلى
هندى» که از علماى نامدار اهل سنت است و در همین دوره معاصر میزیست
درباره عظمت علمى و اخلاقى امام صادق علیه السلام میگوید: آراء
و فتاواى دینى تنها نزد سادات و شخصیتهاى فاطمى رنگ فلسفى به خود گرفته
بود. گسترش علم در آن زمان، روح بحث و جستجو را برانگیخته بود و بحثها و
گفتگوهاى فلسفى در همه اجتماعات رواج یافته بود. شایسته ذکر است که
رهبرى این حرکت فکرى را حوزه علمىاى که در مدینه شکوفا شده بود، بر عهده
داشت. این حوزه را نبیره على بن ابى طالب علیه السلام به نام امام جعفر
که «صادق» لقب داشت، تاسیس کرده بود. او پژوهشگرى فعال و متفکرى بزرگ
بود و با علوم آن عصر به خوبى آشنایى داشت و نخستین کسى بود که مدارس
فلسفى اصلى را در اسلام تاسیس کرد. در
مجالس درس او تنها کسانى که بعدها مذاهب فقهى را تاسیس کردند، شرکت
نمىکردند بلکه فلاسفه و طلاب فلسفه از مناطق دور دست در آن حاضر مىشدند.
«حسن بصرى» موسس مکتب فلسفى
«بصره» و «واصل بن عطا» موسس مذهب «معتزله»، از شاگردان او بودند که از
زلال چشمه دانش او سیراب میشدند. (24) پینوشتها:
1- شمس الدین ذهبى، سیر اعلام النبلاء، ج 6، ص257/ تاریخالکبیر، ج 2، ص199 و 198، ح2183.
2- سیر اعلام النبلاء، ج 6، ص 258/ بحارالانوار، ج47، ص217.
3- شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 519، طبع قم، نشر اسلامى.
4- سیر اعلام النبلاء، ج 6، ص256.
5- ابن تیمیه، التوسل و الوسیله، ص 52/ جعفریان، حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه، ص327.
6- شیخ صدوق، امالى، ص143، ح3.
7- شهید مطهرى، سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم السلام، ص149.
8- شرح الاخبار فى فضایل الائمه الاطهار، ج3، ص299، ح1203.
9- امالى صدوق، ص 435 و436، ح 2.
10 و 11- همان، ص343، ح16.
12- من لایحضرهالفقیه، ج 1، ص 188، ح569.
13- سوره نجم، آیه 32.
14- کلینى، کافى، ج 2، ص 287- 285.
15- رسائل جاحظ، ص106/ حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه، ص328.
16- سیر اعلام النبلاء، ج6، ص257.
17- الملل و النحل، ج 1، ص147/ حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه، ص 330.
18- وفیات الاعیان، ج 1، ص327/ سیره پیشوا، ص353/ حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه، ص 330.
19- تقریب التهذیب، ص 68.
20- تهذیب التهذیب، ج 2، ص 104.
21- سیر اعلام النبلاء، ج6، ص 255 و256.
22- لغت نامه دهخدا، ج9، ص130- 323.
23- الصواعق المحرقه، ص 201.
24- مختصر تاریخ العرب، ص193/ سیره پیشوایان، ص 352.
منبع: فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی مشهد