انار

انار

معرفی انار و دلمشغولیهای یک هموطن
انار

انار

معرفی انار و دلمشغولیهای یک هموطن

اشتباه

یا محبوب

تکانی خورده ولی چیزی را عوض نکرده هنوز هم در فکر خویش همان اوهام را پرورش می‌دهد

چگونه باید از آنها دست کشید و چگونه باید راه بهتری را پیدا نمود

در سر چیزی دارد و در دل چیز دیگری

مهیا می‌شود که کاری صورت دهد اما حرکت او پیشرو نیست

قدمهایی که بر می‌دارد نیازش را برآورده نمی‌کند

شاید نمی‌خواهد که برآورده کند

می‌گوید تقصیر کیست؟

....چه کسی مرا در این ورطه نهاده است؟....چه کسی

پیش خود فکری می‌کنم

صحنه تاریخ است آنچه خوانده‌ایم

این سوالی است که خیلی‌ها در تاریخ به آن رسیدند و جواب طلب کردند

تقصیر کیست؟راه اشتباه باید اصلاح شود

.....وقتی فرزند پیامبر روبروی سپاه یزد قرار گرفت و آنها را نصیحت نمود و اتمام حجت.

به گوشهای کر آنها جواب داد تا فردا از ما جواب نخواهند که کی چنین کرد چرا سخنان او در آنها بی‌اثر بود

راهی نمانده هدف گم است

فتنه پشت فتنه خیز بر می‌دارد

یک روزی طلحه و زبیر، عمر عاص و ...

روزی عمروعاص

این سوال را داشت

مردی بسیار زیرک و کاردان و عالم و....آبدیده

اما نتوانست تحمل کند و پشت کرد و آنچه را داشت به باد داد

تاریخ است و تکرار آن

فرزند فاطمه در روز واقع جواب داد

این شکمهای شماست که کار شما را خراب کرده

مشکل شما لقمه‌های حرامی است که در شکمهای خود فرو برده‌اید

جواب می‌خواهید

این جواب

شما خود ، باعث این کری و کوری شده‌اید

انتظار عاقبت به خیری نکنید

کار خود را درست کنید

جوابی روشن و بیین.

تلاش بیهود نکنید

قدم بی‌فایده برندارید

تصحیح کنید.......

راه درست،اصلاح ساختن را پیشه کنید

فتنه می‌کنید

در فتنه غرق می‌شود

مال حرام جمع می‌کنید

بیت‌المال را بالا می‌کشید

طلب خیر می‌کنید؟

چنان گرفتار می‌شوید که خود گیج می‌زنید

چرا؟

مسلم است!

فقط راه درست می‌تواند طلب خیر داشته باشد

این گذشته

و امروز

راههای کج را پیش می‌گیرید

و طالب خیر می‌شوید

خود را اصلاح کنید

نگاه کنید که چگونه شیطان و شیاطین به شما آفرین می‌گویند

بدانید که راهی بس اشتباه  پیشه خود ساخته‌اید

محک از این محکمتر پیدا نمی‌شود

و پیدا نمی‌کنید

که شیطان بزرگ به فرموده آن پیر مراد خمینی کبیر(ره) شما را تحسین می‌کند

بدانید که راهتان کج است

برگردید

راهتان را اصلاح کنید

شکمهای خود را خالی کنید از آنچه که حرام اندوخته‌اید

شاید اصلاح شوید

اگر همت کنید

اگر....

می توان

یا مهربان‌ترین

و می‌توان جایی را دید و سراغ گرفت که کبوتران آن پرواز را تکرار کنند و ما را در حیرت بدون غم فرو برند و هیچ گله‌ای نداشته باشند و دامی پهن نباشد که دانه‌ای حیف شود و هنوز را در کشاکش تیرگی شب ننهند و روز را بهترین پرده شب نکنند و شب را چادر سیاه بر تمام تنهایی‌ها و مرگ را آغاز هستی دیگر و موت مفهوم پیدا نکند و زمینی که شوره زار نباشد و درختانی که خزان نبینند و سبزه‌هایی که در پای خود تعفن نشناسند و گلهایی که در تمام فصول بهاری‌اند و نگاهی که امید دارد و نامیدی نشاسد و تو همچنان در طی آن تواناتر از قبل و گم کنندترین یاس‌ها و اینجا کجاست برای ما شهری که باید بسازیم و ما قادر به ساخت آنیم.

می‌توان شهری را سراغ گرفت که مردمش به هم یاری بی محنت کنند

می‌توان در راهی رفت که راکبان آن نگاهی به پیاده‌ها کنند

می‌توان پا در سرایی نهاد که همه در آن به هم محمی توان از هرکلامی پیامی گرفتبت کنند

می‌توان چشمانی را دید که با بازی روزگار قهر بی عیار کنند

می‌توان سخنانی را شنید که اوج آن نازکتر از لطف یار باشد

می‌توان دستانی را سراغ گرفت که برای همه دعا و یاری بی ادعا کنند

می‌توان گامهایی را رفت که در آن خطا ، خطی نگیرد

می‌توان صدایی را شنید که در آن لرزش گناه موجی نداشته باشد

می‌توان یارانی را یافت در صداقت آنها گمان نباشد

می‌توان همراه نسیمی شده که هر لحظه جهتی را هدف نگیرد

می‌توان شبی را سراغ گرفت که ره صدساله را در آن بتوان طی نمود

می‌توان روزی را طی کرد که در آن گره‌ای از کور گره‌های گرفتاران گشود

می‌توان خانه‌ای ساخت بهر بی‌سرپناهان خانه بدوش

می‌توان درختی کاشت که سایه سار آن دلگشای رهگذران باشد

می‌توان شمی روشن کرد که روشنی بخش رهرو راهرو تاریک و ظلمانی باشد

می‌توان تیری زد که هدف آن نابودی دشمن انسانیت و هدایت باشد

چه خبر؟

بنام حق تعالی

اینکه آمریکا پذیرفته با ۵+١ با ایران گفتگو کند

خب در مذاکره که ما با آمریکا هیچ چیز مشترک نداریم که مذاکره کنیم

می‌خواهیم در مذاکرات بهشان بگوییم که ما با شما اشتراک نداریم ، ولی در عراق و افغانستان و لبنان و فلسطین یکسری حرف مشترک داریم

در اینجاها هم که آمریکا به بن بست رسیده ما باید چه مشکلی را از آمریکا حل کنیم آنها چه مشکلی از ما را

ما به بن بست آنها راه حل می‌دهیم و کمکشان می‌کنیم که بیشتر در منجلاب فرو نروند و آنها هم دست از تحریم ایران بر می‌دارند

خب وقتی ما را تحریم کرده بودند خیلی بیشتر به نفع ما بود مثل همین صنایع نظامی که پیشرفت کرده‌ایم و آمریکا مانده دست به دهان که چه کند با ایران قوی و بی نیاز از او!

خب معلومه! در هسته‌ای هم همین تحریمها ما را هسته ای کرده و آمریکا را وا داشته که بیاید پشت میز مذاکره ! این که بد نیست.

ما نشان داده‌ایم که خوب بازی می‌کنیم ولی گلزن نداریم!چه خبر

اینبار هم نکند اینها که خیلی بد بازی می‌کنند گل بزنند!

بهتر نیست که ما همان خوب بازی کنیم(به پیشرفت خود ادامه بدهیم)و مسابقه ندهیم(مذاکره نکنیم) تا نتوانند بهمان گل بزنند( امتیاز مفت بگیرند)

نمی‌دانم شاید چنین بود بهتر بود ولی نمی‌شه که همیشه آنها آنطرف گود باشند ما اینطرف!

بعد از سی سال ببینیم شاید آدم شده باشند وگرنه برای آنها که می‌گفتند مذاکره و رابطه ثابت خواهد شد که اینها گرگ هستند و با میش رابطه نمی‌توانند داشته باشند.

حریری باز مسئول تشکیل کابینه شد!

مگر این رئیس جمهور لبنان میشل سلیمان عقل نداره که دوباره  سعد حریری که حرف حساب حالی‌اش نیست و همین چند روز پیش راه خودش رو رفت و به دیگران توجه نکرد را برای تشکیل کابینه معرفی کرد

بخاطر این است که هردو مسیحی هستند و میچل بهش دستور داده و او جانب اونو  باید بگیره ! پس بگو خب اینبار چه خواهد کرد

خب معلومه باز حقوق دیگر گروهها را زیر پا خواهد گذاشت

چه خواهد شد ؟ هیچی باز بحران ادامه پیدا می‌کند؟

چرا مردم تن بهش نمی‌دهند بخاطر اینکه ٢٨ درصد مسیحی این کشور ۶٧ درصد کرسیهای مجلس را در دست دارند و این باعث میشه دمکراسی ایجاد نشود

چه کسی این قانون ننگین را نوشته؟ همین غربی‌های مهد تمدن و دمکراسی، می‌گویند انگلیس و آمریکا.

هر جا یک غده چرکین دیده میشه این روباه پیر هم حاضره

به این کشور باید گفت مستکبر و استعمارگر و استثمار گر نه انسان و بشر دوست!

از همون اولش هم معلوم بود

مگر انگلیس هم در شورای امنیت عضوه که چنین می‌گوی؟ کاش عضو بود حق وتو هم دارد

پس بگو اسرائیل چرا بی خیال آدمهاست

و حقوق بشر را نادیده میگره و مردم رو میکشه و  کک‌اش هم نمی‌گزه ؟ مگر تنها انگلیس یاریش می‌کنه؟

آمریکا و دیگر غربی‌ها هم پشتیبان این موجود ناقص الخلقه متعفن و غده سرطانی هستند

راستی چرا این گروه حقیقت یاب گفته اسرائیل نقص حقوق بشر کرده و مرتکب جنایات جنگی شده

چون بگویند ما هم آدمیم و اینقدر اسرائیل در غزه گند زده که هر خرمگسی هم فهمیده می‌خواهند قضیه را ماست مالی کنند

مثل دفعه قبل که جنایتش در غزه توسط کانادا ابتر ماند. اینبار هم طور دیگری ماست مالی می‌کنند.

مگر کانادا هم حق وتو دارد نه نیاز به حق وتو نیست هرکس به طریقی جنایات اسرائیل را قدر می‌نهد و اگر کانادا هم چیزی نمی‌گفت همزادش آمریکا دست بکار دیگری می‌زد

دسیسه که کم نیست

خب ما در این حالت کاری جز تظاهرات بر علیه اسرائیل و آمریکا و غرب نمی‌توانیم انجام بدهیم

چرا ولی این روز قدس برای این است که تمام جهان یادشان باشد که اسرائیل نامشروع است و باید از روی زمین برداشته بشه تا خاورمیانه روی صلح و امنیت را ببیند.

تا این جنایت پیشگان هستند

امنیت در جهان برقرار نخواهد شد

چون حیات اسرائیل به کشتار و جنایت است

اگر اینکارها را نکند که آمریکا و انگلیس نمی‌توانند هر غلطی که خواستند بکنند

اصلاً وجود اسرائیل برای همین کارها خلق شده

یعنی اگر خاورمیانه امنیت پیدا کند آمریکا ضرر خواهد کرد؟

معلومه که چنین است

در این صورت مردم کشورها متوجه سلاطین خودکامه خودشان می‌شوند و آنها را چپه می‌کنند

 آنوقت آمریکا از کجا نفت مفت ببرد

از کجا تامین پول کنه

کارخانه‌های اسلحه سازی‌اش بدرد چی خواهند خورد

بگو چقدر اینها از روز قدس وحشت دارند؟

بخاطر اینه که این روز نشان می‌دهد که اسرائیل و افکار پلید نیل تا فرات اش بر آب است

نه اینکه به آن هدف نخواهد رسید خودش هم تحلیل می‌رود

پس بگو چه خبره اینروزها؟

عتق

بنام ایزد بی همتا

عِتق یعنی آزاد کردن بردگان

 چون در دوره کنونی خیلی‌ افراد از نوع مریض یا مغرض داشتن برده و بنده را به اسلام نسبت می‌دهند من خواستم این بحث را از کتاب آشنایی با علوم اسلامی جلد سوم: اصول فقه- فقه از شهید متفکر و بی همتا استاد مرتضی مطهری آورده تا روشن شود که بردگی  با روح و منش اسلام هیچ همخوانی نداشته و آنچه را که اسلام اجازه داده است هدف بزرگ از روشی است که در دوران جاهلیت بوده است یعنی بردگی و برده داری و برده فروشی ، اینجا اسلام از این موضوع بیشترین استفاده را برده و بندگی از شرک و کفر و سپس آزادگی از بردگی را هدف گذاری کرده است.عتق یعنی آزاد کردن بردگان

این کتاب دارای سه جلد است

جلد اول:فلسفه - منطق و فلسفه اسلامی

جلد دوم: کلام- عرفان- حکمت عملی

جلد سوم: اصول فقه - فقه (متن زیر از این کتاب انتخاب گردیده است)

بعد از بخش اصول فقه به خود فقه می‌پردازد در بخش دوم فقه توضیح می‌دهد که در کتب فقه به هر بخش یا باب از یک موضع عنوان کتاب اتلاق می‌شود.

لذا در ابواب و رؤوس مسائل فقه به" ایقاع " اشاره می‌نماید که خود ١١ تاست

در ادامه مطلب که عنوان ششم است یعنی  همان کتاب‌العِتق یا همان باب‌العِتق چنین می‌آورد:

۶- کتاب‌العِتق.

"عِتق" یعنی آزاد کردن بردگان. در اسلام یک سلسه مقررات در مورد بردگان وضع شده است. اسلام برده گرفت را منحصراً در مورد اسیران جنگی مشروع می‌داند* و هدف از برده گرفتن بهره کشی از آنها نیست** بلکه هدف این است که اجباراً مدتی در خانواده‌های مسلمانان واقعی زندگی کنند و تربیت اسلام بیابند و این کار خود به خود به اسلام و تربیت اسلامی آنها منجر می‌گردد.

و در حقیقت دوره بردگی دالانی است که بردگان از آزادی دوره کفر تا آزادگی دوره اسلام را طی کنند.

پس هدف این نیست که بردگان برده بمانند، هدف این است که کافران تربیت اسلامی بیابند و در حالی آزادی اجتماعی داشته باشند که آزادی معنوی کسب کرده‌اند.

از اینرو آزادی بعد از بردگی هدف اسلام است. لذا اسلام برنامه‌ی وسیعی برای "عِتق" یعنی آزادی فراهم کرده است. فقها نیز نظر به اینکه هدف اسلام "عِتق" است نه "رِقّ" بابی که باز کرده‌اند تحت عنوان کتاب‌العتق است نه "کتاب‌الرِّقّ".

فقها می‌گویند:موجبات آزادی چند چیز است؛ آزادی ارادی وبالمباشره که مالک برای اداء کفاره یا صرفاً برای رضای خدا برده را آزاد می‌کند.

دیگر سرایت، یعنی اگر برده‌ای قسمتی از او مثلاً نصف یا ثلث یا ربع یا عشر او به علتی آزاد شد این آزادی به همه‌ی او سرایت می‌کند***

سوم مملوک عمودین واقع شدن"عمودین" یعنی پدر و مادر و پدران و مادران آنها هر چه بالاتر برود و دیگر فرزندان و فرزند فرزندان هرچه پایین برود. مقصود این است که اگر کسی مملوک پدر و مادر یا جد و جده یا فرزند یا نوه خود قرار گیرد خود به خود آزاد می‌شود****

چهارم عوارض متفرقه مثل ابتلا به کوری یا جذام و غیره که خود به خود موجب آزادی است.*****

*می‌بینید که هیچ بردگی دیگری در اسلام موضوعیت ندارد و مشروع دانسته نشده است.

** نکته دوم از برده حق بهره کشی داده نشده است. آنچه که در آن موضوعیت دارد در اسلام جایگاهی ندارد.

*** کوچکترین بهانه برای آزادی برده را ایجاد کرده است.

**** می‌بینید که چقدر سریع و همه گیر آزادی برده اتفاق می‌افتد و بندگی از بین می‌رود.

***** حتی بیماری‌ها هم باعث آزادی برده می‌شوند.

{پس نتیجه می‌گیریم که اسلام نه اینکه منش بردگی ندارد بلکه فقط از این روش بد جاهلیت بهترین استفاده را برای آزادی معنوی و بهانه‌های مختلف برای آزادی مادی او را فراهم آورده است آنچه که شهید بزرگوار به آن اشاره نموده است.}

حس ششم

بنام دارای بی همتا

 آن سال در هتل عراقی در مشهد ساکن بودیم با خانواده همسر و اقوام دیگر ایشان، آن سالها هتل عراقی برای خودش برو بیایی داشت، نه اینکه هتل باشد مثل یک مسافرخانه شاید هم یک کاروانسرا، در مقایسه با هتلهای کنونی کلمه کاروانسرا مصداق خوبی است چون زائرسراها هم امروزه بهتر هستند یا بهتر و تمیزتر اداره میشوند.

 البته امروزه خدا را شکر که از آن هتل اثری نیست هتلی که فقط یک اسم را یدک می‌کشید طرح توسعه حرم کلکش را کند آن سالها هم تنها حسنی که داشت نزدیکی به حرم رضوی بود، من که در آن زمانها به هتل دیگری سکونت نکرده بودم که ببینم همه آنها چنین بودند یا این اینچنین بود خیال نکنم بقیه هم چنین بودند!کمک از حس ششم

 در این هتل یک طبقه پنجم داشت آخرین طبقه که تعداد اتاقهایش کمتر بود و برای خودش بروبیایی جداگانه داشت و افراد خاصی در آن ساکن بودند البته از نوع منفی و خلاف از آنجا که حس ششم انسان گاهی که نباید خوب کار کند چنین است و گاه نیاز کم قدرت می‌شود، از رفت و آمدهای یکی از اهل طبقه فوق دانستم که آنجا چه می‌گذرد.

این افراد با مدیر( داخلی یا پذیرش کننده) ساخت و پاختهایی داشتند که از حرکات آنها می‌شد فهمید که این مدیران بهره بیشتری از جای دادن به این افراد می‌برند تا از مالک و ارباب.

در آن سال من سخت گرفتار دیسک کمر بودم و باید روی سطح صاف و سخت ،تخت می‌خوابیدم و بیشتر استراحت می‌کردم تا وَرجک وُرجک، لذا از تنبلی هم که داشتم و شرایط کاروانسرای موصوف که همیشه خالی از سرقت نبود، صبحها همراه همسفران برای نماز صبح گهگاه می‌رفتم بیشتر نمی‌رفتم.

همه به مدیران شیفت هتل اعتراض داشتند که ازشان دزدی شده ولی کسی جوابگو نبود و سعی می‌کردند مسئله را مخفی نگهدارند که دیگران توجه نکنند و بتوانند افراد خاص اهل طبقه پنجم بکارشان ادامه دهند!

آن روز طبق معمول همراهیان نیم‌ساعت قبل از اذان آماده رفتن می‌شدند و هنوز دقایقی از رفتن آنها نگذشته بود سرک کشیدن یک نفر آشنا را در عالم خواب و بیداری و تاریکی شب دیدم خیال کردم عموجان خانم است که عقب افتاده می‌خواهد اگر من بیدارم همراه برویم حرم، چون ما را خواب یافته پس رفت.

لحظاتی بعد که بلند شدم برای وضوع  شخصی ناآشنا وارد راهرو اختصاصی ما شد و چون با من روبرو شد سریع با حالتی که راه دستشوی‌ها را اشتباه آمده برگشته و وارد دستشویی شد و ما را از حس ششم که وقت بکاری گیری‌اش بود محروم کرد، آخر حس ششم اینجا باید به کمک می‌آمد.

 .... صداهایی از اتاق خانواده خانم به گوشم رسید همه چیز یکباره در ذهنم به هم پیوند خورد طبقه پنجم، سرک کشیدن آن نا‌اشنا، ورودی راهرو، دستشویی.... پس اتفاقی که نباید می‌افتاد افتاد!

 بلند شدم رفتم به اتاقشان گفتم حتماً دزدی شده در حالی که کیف خالی شده هنوز وسط اتاق بود همه چیز برایم روشن شد، گفتم ببینم از ما چی زدند دست کردم در جیب شلوارم که در جا کمدی بود کیفم نبود جیب دیگر را وارسی کردم این یکی خالی نشده بود. پس بله یکی را از دست داده بودم.

اشاره اینکه آن سالها بر خلاف اکنون که هیج کیف جیبی‌ای ندارم آن موقع دوتا کیف داشتم یکی مدارکم و کمی پول داشت و دیگری چک پولها و ... دزد فقط اولین جیب شلوار را خالی کرده بود و در عالم شتاب خود به دیگری از شانس ما سر نزده بود.

حدود بیست و پنج هزار تومانی برده بود برایم مهم نبود ای کاش مدارکم لااقل به هر طریقی بود بدستم می‌رسید که نرسید و نرسید،پولهای اصلی هنوز در جای خودش بود، تذکر آن سالها هنوز کارتهای بانکی و الکترونیکی موجود نبود لذا تنها راه مسافرت برداشتن پول نقد بود و چک پول معروف به سپه جک.

بر گشتم که بد خبری همراه با خوش خبری خود را برایشان بدهم قضایای اتفاق افتاده را برایشان مرور کردم و میزان پولهای سرقت شده؛ از مادر خانم هم حدود هفتاد هزار تومان زده شده بود، جالب این بود که در اتاقشان خواهر خانم‌ام که بچه بود می‌ماند که دزدی نشود گفتیم هیچ نفهمیدی گفت نه انگار در عالم خواب عمیقی بسر می برده،وقتی بخواهد اتفاقی بی‌افتد نه حس ششم کار می‌کند نه دیگر حواس پنجگانه!

هر چند پول دزدی امروزه پولی حساب نمی‌شود ولی آنروزها که حقوق من کمتر از نصف آن بود مبلغ زیادی به حساب می‌آمد.

در این حال مادر خانم‌ام سخنی گفت که هنوز آویزه گوشم است گفت با اینکه او پولها را برده ولی ما داریم و او ندارد. این سخن وقتی به سالهای بعد آن مراجعه شود معلوم می‌شود که درست است چرا که با این دزدی ما گدا نشدیم یعنی انگار که اتفاقی نیفتاده ولی دزده همان گدا مانده وامانده از زندگی است البته دزده را من شناختم و زندگی همراه با نکبت او را و معتاد بودنش و .... همه نشان می‌داد که او ندارد و ما داریم.

اگر چه دزده در هنگام دزدی خود را پولدار می‌بیند ولی بزودی چنان باد، همه دارایی‌اش از دست می‌رود و نفرینها می‌ماند برایش،تنها سرمایه دزدها همین نفرینهاست هرچند که مادر خانم‌ام او را لعن نکرد ولی دیگران چرا.

پ.ن: در سفر پول نقد زیاد بر ندارید، بقیه را بسپارید به حساب الکترونیکی.

نتیجه: دزدها از پول دزدی خیر نمی‌بینند و سرمایه آنها ماندگاری نفرینها و ... است