انار

انار

معرفی انار و دلمشغولیهای یک هموطن
انار

انار

معرفی انار و دلمشغولیهای یک هموطن

جمعه

یا یاور منتظران

نه جمعه را منتظر هستیم نه هیچ روز دیگر

تنها ادای منتظران را در جمعه پیش می کشیم

وای از درون بی مایه خود!

به کجا از این همه بی مایگی پناه برویم

حالا که تو پناه همه درماندگانی؟

باز جمعه،باز همان ناز ادا ،خدا کند که تو ادا پیشگان را هم رفاقت کنی!!

تقلا

بنام یاور حق پرستان

می توان سبعویت را دید

می توان فاجعه را شنید

می توان چیزی را احساس کرد که سختی در نهایت رسیده

اما درک درد و رنج انسانهای غزه را چه کسانی می فهمند

مرفعین بی درد

یا مستضعفین رنج دیده

آن کارگری که از دریافتی ماهانه خود می زند تا 250 هزار تومان به مردم آنجا کمک کند!

درک جای مردان مرد بودن هم مشکل است

تا چه نتوان شدن...

روز و شب حسین

یا رب الحسین بحق الحسین

روزی به تاریکی شب

شبی در تاریکی عالم

روزی که بود ظلم از ظالمان به روشنایی

شبی در انتهای ظلم به غریبان

روزی که ندید و نخواهد دید تاریخ

شبی در وسعت تاریخ دیده شد باریک

روزی که سر بریدن نور پیامبر انوار

شبی در نور بود از تنور خولی به انوار

روزی که بریدن گلوی شش ماهه شیرخوار

شبی در تلف شدن دو طفل در زیر بته خار

روزی که گرز بر فرق قمر زدن حرامیان حرامزاده

شبی در آتش کین سوخت خیمه گه یتمان

روزی که خضاب کردن موی ریش پیر و جوان را با خونش

شبی در مقتل نیست پیدا سری بر جسم نازنیش

روزی که دشتی بود جولانگاه گرگان نیزه به دست

شبی در خون غلطیتده اجساد پاک بر دشت

روزی که داماد سر دهد در جنگ ظاهر بینان

شبی در پی ندارد نوعروس شوی رستم پیکر وفاداران

روزی که غریبانه می رود زیر تیغ اشقیا قاسم

شبی در غربت مادر می کند ضجه بر جوان ناکام

روزی که اسب جانان برگردد بی صاحب ترک

شبی در بیابان هستند سرگردان دو کودک

.... روزی که شد در عالم یگانه

..... شبی در بی همتایی فسانه

انسان حیوان

یا قدیم الاحسان به حق الحسین

دیدیم که انسان آدم نشده

چقدر می تواند حیوان باشد

چقدر می تواند از درندگان درنده تر گردد

چقدر در هر صفت انسان بالا و پائین جاری است

از  اعلی علیین تا اسفل السافلین

.... پس چگونه باشد که در دشت کربلا همه اینطرف چنین اهل اسفل گردیده و طرف دیگر در اعلی مقرر

چون انسان را از ترکیب حیوان و روح بیآفریدن پس تمام صفات حیوانی و ربانی در او قرار گرفت و جنگ بین آنها و هر انسانی در پرورش هر صفت کوشید به آن رسید و او را در همان جایگاه قرار داد.

پس وقتی انسانی به آن رذالت می رسد که گلوی طفلی شیر خوار را می درد نباید تعجب نمود چون این صفت در او بوده و باید متعجب شد که چگونه او چنین در حیوانیت خود کوشیده و آنرا پرورش داده است!

اگر انسانی نامه دعوت به امام خود می نویست و بعد شمشیر بروی او می کشد نباید تعجب کرد که این خصلت در او بوده و باید متعجب شد که در کدام مکتب او چنین این خصلت را در خود پرورانده است!

...... در دشت کربلا تمام صفات رذیله انسان با تمام صفات الهی انسان می جنگد تقابل کامل خوب و بد- خیر و شر - عقل و هوس - آدم و حیوان !

تاریخ نشان داده که اگر انسان را رها کنیم یک حیوان خواهد شد.

قوم لوط در آن همه نعمت بجای شکرگزاری روی به پست ترین عمل آورده حتی از پیامبرشان هم درخواست تحویل جوانان مهمانش می کنند. .... و گرفتار خشم خداوند قرار می گیرند.

قوم ثمود در محکمترین خانه ها می زیستند و مزارع و باغات بیشمار مثمر داشتند اما از صالح احراز کرده و بت پرست و اسراف و فساد را سر مشق خود کردند. .... و تقاضای معجزه نمودند و .... سپس ناقه معجزه را نحر کردند و چنان نابود شدند که اثری ازشان باقی نماند

قوم نوح و هود هم چنین کردند و نابود شدند.

..... چنگیز هم چون گرگی خون آشام دست به قتل و جنایت زد برای جهان گشایی

.... هیتلر هم چنین کرد

و در جنگ جهانی اول میلیونها انسان بی گناه مورد مطامع یک مشت انسانهای پلشت گرگ صفت قرار گرفته و کشته شدند

و  همچنین در جنگ جهانی دوم همین مو طلایی های حقوق بشر مدعی میلیونها انسان بی گناه را نابود کردند و آمریکای جنایت کار با دو بمب اتمی به دستور رئیس جمهور پلیدی بنام ترومن دو شهر بزرگ ژاپن را خاکستر نمود...

اینها همه پرورش یافتن صفات حیوانی در انسان بود که آدم را به یک حیوان بدتر از حیوان تبدیل نموده.

کدام حیوانی هم زاد خود را دریده جز انسان؟!

این خط همچنان ادامه دارد

همانطور که صفات حیوانی پرورش می یابند برای آدم شدن هم به پرورش صفات الهی نیاز است

قرآن و انبیا برای نشان دادن راه این تربیت هستند

چگونه انسان رقیق القلب شود چگونه مهربان شود چگونه راه جود پیشه کند و سخاوتمند گردد

چگونه از ستم دوری جوید

چگونه باید بود

و چگونه نباید بود

.... اینها همه در کتاب خدا آمده و شرط آن گرفتن این پیام از پیامبران و اولیاست.

تمام

یا منان

فاصله را کم کن

تا عمق را ببینی

آنچه ناپیداست آن بینی

شاید نکو دانی که دید عمیق

بسیار رازها آشکار کند در دید

در کانون جمع است ذرات بسیار تنگ

هر چه رفتی پس تر شد آن کم رنگ

وقت را غنیمت شمار تو در هر لحظه

شاید ناید بدست تو کمتر در هر لحظه

مرکز را تو رها نکن بی مراد گردی

فکر جای دیگر مکن زار بی راد گردی

......

وقتی دور کعبه می گردیم هرچه فاصله را بیشتر کنیم فاصله بیشتری برای هر طواف باید طی کنی مسلم کسی هم نگفته چون برای طواف خود مدت طولانی و فاصله بسیاری طی کردی پس بیشتر برد کردی چون خود از کانون گردش فاصله گرفته ای

در کمترین فاصله کمترین حرکت بیشترین سود .....

زمان هم دارای یک کانون و مرکز است که هرچه از آن فاصله می گیریم اعمال ما رقیق تر شده و پاداش آن کمتر است عین مسجدالحرام و کعبه که یک کانون مکانی است

در کانون زمانی وقتی نگاه کنیم ماه رمضان مثل مسجدالحرام می شود و فاصله ما تا کانون کمتر است پس وقتی می گویند در این ماه وقتی شما کار خوبی را انجام می دهید ثواب بیشتری دارد از این منظر است که شما نزدیک کانون زمان شده اید

و همانطور که مسجدالحرام حرمت دارد و ثواب در آن چندبرابر دیگر مکانهاست و ....

رمضان در زمان چنین است

و کانونی که مسجد الحرام را چنین محترم کرده کعبه است

و کانونی هم که ماه رمضان را چنین محترم نموده لیله القدر است

و وقتی یک شب را الف شهر گفته اند چون شما در کانون زمان قرار گرفته اید و اگر برای این کانون زمان یک مکان مقدس را مثل مسجداحرام یا مسجد و ..... هم پیدا کنید شما در هردو بیشترین بهره را خواهید برد

در این ماه ثواب بسیار است و در کانون آن طی کردن یک عمر نهفته است

در دیگر زمانها عمر ما برای یک امر خیر و یک ثواب باید بسیار طی شود اما در رمضان چنان این امر سرعت می گیرد که برای عقل باور پذیر نیست و وقتی در شب قدر هستیم کانون زمان در نزد ماست پس آنرا نیک بدانید و قدر بدانیم و طی کردن زمان را با عقل خود مقیاس نکنیم و وزن دادن در ادراک ما نمی گنجد تمام ......... تمام