انار

انار

معرفی انار و دلمشغولیهای یک هموطن
انار

انار

معرفی انار و دلمشغولیهای یک هموطن

ده رئیس در سال 1355

   بسمه تعالی   

ده رئیس روستایی است قدیمی در جنوب شرق انار با فاصله ٢ کیلومتر و مردمی سخت کوش و فعال در تمام زمینه‌ها و سردار پاسدار شهید سید علی اکبری صابری از این خطه است.دارای  شرکت تعاونی تولیدی کشاورزی و فعال .

این متن از کتابی است از:

 وزارت دفاع ملی

سازمان جغرافیائی کشور

 اداره جغرافیائی

بنام:

فرهنگ جغرافیائی

 آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران

انار

جلد94- چاپ یکم

برگ       NH-40-5سال 1358(در داخل جلد 1357)

البته قابل ذکر است که آنچه بعنوان تعداد جمعیت و... که در این کتاب آمده و آنطور که در مقدمه این کتاب آمده مربوط به گروهی پژوهشگر است که در سال 1353 در فارس سرگرم کار شده و نتیجه کار آنها 138 جلد شده که طبق یک نقشه راهنما(شکل در پستهای قبل آمده است)  می‌باشد که هیچ مبنای اهمیتی قابل ذکری برای نقاط نیست بدین جهت این مجلد هم که بنام انار ثبت است فقط می‌توان مرکزیت نقطه را مشخص کند نه اهمیت جمعیتی دارد نه اهمیت تقسیمات کشوری. برای پیدا کردن هر نقطه یا شهر و آبادی ما ماید در نقشه محل آنرا و سپس براساس حروف الفبا آنرا می‌توانیم پیدا کنیم.

لذا این مجلد کتاب  شهر شهربابک و روستاهایی از رفسنجان و ... را در بر گرفته است.

 دیگر نقاط جغرافیایی از قبیل دشت و رود و کوه و.... در همان روستاهایی که کنار آن است توضیح داده شده است.(در مورد  ده رئیس  بدون هیچ دخل و تصرفی از این کتاب در صفحه  ٣۵ الی ٣۶ چنین بیان شده است). حتی با اینکه رسم‌الخط کتاب به من نمی‌خورد و ... برای امانت با سختی سعی کردم عین نوشته در آید( با این حال پرانتز سبز از من است) مثل چسباندن حروف و غیره در آینده من در نوشته جدید توضیحات و اشتباهات این متن را می‌آورم و علل آنرا بررسی می‌کنم امیدوارم که فرصت اجازه دهد.

اما ده رئیس در این کتاب:

ده رئیس             DEH RA,IS   

ده از دهستان انار، بخش حومه، شهرستان رفسنجان، استان کرمان

طج(طول جغرافیایی)  َ١8   55ْ، عج(عرض جغرافیایی) ۵1َ  30ْ، ارتفاع م(ارتفاع متوسط)1408متر.کویری، گرم خشک در 2 ک م(کیلومتری)جنوب خاوری انار .

جمعیت: 40 خانوار سرشماری۲۵۲۵(۱۳۴۵ه.ش)١61تن.

زبان: فارسی

دین:اسلام؛ شیعه 

کار و پیشه:کشاورزی،دامداری،باغداری و فرشبافی(15دستگاه)؛ فرشها با طرح کاشان و اصفهان .

کشت:آبی؛ آب از کاریز.

فرآورده‌ها: گندم؛جو،پنبه،یونجه، تره‌بار و پسته.

رستینی‌ها:درختان اسکنبیل و تارم، بوته‌های متک(شیرین بیان) که کاربرد داروئی دارد.

جانوران: خرگوش، روباه و گرگ.

دارای سپاه دانش و یک مسجد.

مردم این آبادی وابسته  به شرکت تعاونی روستای انار هستند و از دیگر تسهیلات آن بهره می‌گیرند.

صفر روزه

   یا قاسم الجبارین  

  قَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْیَنَهُم مِّنَ الْقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِن فَوْقِهِمْ وَأَتَهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَیْثُ لَا یَشْعُرُونَ‏

همانا کسانى که قبل از ایشان بودند (نیز) مکر ورزیدند، پس قهر خداوند به سراغ پایه‏هاى بناى(ظلم) آنان آمد، پس سقف از بالاى سرشان بر آنان فرو ریخت و از آنجا که اندیشه‏اش را نمى‏کردند، عذاب الهى بر سرشان فرو آمد.

۲۶-نحل

 رژیم کودک و مظلوم و بی پناه کش اسرائیل غاصب در جنگی که ۳۳ روز بطول انجامید و هدف آن نابودی حزب الله بود

قصد داشت حداکثر سه روزه کلک این گروه مقاومت را بکند

اما دانش آموختگان مکتب الهی و حسینی راهی را انتخاب کرده بودند که باید می کردند همان راهی که اسرائیل و حامیان اش نمی شناسند

در برابر ظلم نباید کوتاه آمد و مقابل کسی که با هستی ما دشمن است راهی جز ایستادگی نیست.

حسین به ما آموخته که خون بر شمشیر پیروز است و این مفهومی است که دشمنان اسلام از درک آن عاجز بوده و خواهند بود.

در آن زمان هم هیچ سازمان بین الدولی(ملل سابق) و هیچ شورای بی امنیتی(امنیت سابق) و هیچ کشور ضد حقوق بشری(بشر سابق) پا پیش نگذاشت که ای رژیم مردم کش چرا کودکان را می کشی چرا پلها را نابود می کنی و هزاران چرای دیگر

سران جلاد و قصابان بشری اسرائیل به وحشی گری خود ادامه دادند و به زعم خود خواستند طرحی نو در اندازند و راه را هموار برای از فرات تا نیل

اما هرچه جلوتر رفتند در باتلاقی که خود درست کردند بیشتر فرو رفتند

کمکهای سران بی عقل عربستان هم کاری نساخت و تسلیحات مجانی دول غربی بخصوص آمریکا

و سرویسهای جاسوسی غرب هم برای این رژیم کارساز نبود

خودکرده را چاره نیست

بالاخره هم وقتی طعم شکست تا استخوانهای آنها نفوذ کرد کاسی گدایی شورای به اصطلاح امنیت را پیش کشیدند

و قطعنامه اجباری را صادر کردند همانها که در شروع جنگ احتیاجی به آن نمی دیدند

دو سال گذشت شارون قصاب صبرا به درک واصل شد و پنهان کردن آن سودی نخواهد داشت.

تحقیقات اسرائیلی به شکست خود رسیده و اعتراف کردند جوامع جهانی شکست‌ناپذیری اسرائیل را به زباله‌دان تاریخ ریختند.

و باز به خیال خام خود خواستند با جنگی دیگر سرپوشی به شکست مفتضحانه خود در برابر اندک گروهی بدهند که هیچ محاسبه نمی کردند

رهبر حزب الله در جهان مشهور و مرد اول شجاعت و قهرمان لقب گرفت تفکر مقاومت ریشه دواند و فشار افکار جهانی رژیم جعلی را محاصره کرد و آنچه که نمی‌خواستند همان شد.

ضعفهای رژیم اسرائیل آشکار شد و حکومتهای استبدادی منطقه خطر را بیخ گوش خود احساس کردند

وقتی خدا بخواهد تمام ظالمان در کنار هم رسوا می شوند

............. بگذریم

تعدادی در آناپلیس نشستند و طرحی دیگر با مخ های بی عقل خود ریختند

یک راهی پیدا کنیم که دیگر این الهام بخشی ایران در جهان پیشرفت نکند همین قدر که شیعیان را روشن کرده بس است

اگر این تفکر وارد گروه های سنی  شود دیگر روز ما سیاه است

دشمن های ظاهری یک دشمن مشترک پیدا کرده اند پس دست در دست هم می دهند

یکی کمک مالی می کند دیگری کمک فکری و هرکس از دستش برآید انجام می دهد

طرح آماده می شود

مرحله دوم طرح کامل است

آمریکا که بعنوان منفورترین دولت است باید چهره اش با این طرح بازسازی گردد

حامیان غربی او برای پیروی کور از او حرفی برای جامعه داشته باشند

اسرائیل قدرتی نشان بدهد

حکومتهای منطقه آب خوش نوش جان کنند

ملک عبدالله کنفرانس ادیان تشکیل می دهد بوش و پرز و شیخ الازهر و.... دعوت می شوند

هر کس برای خود سخنی می گوید چه سرپوش خوبی برای دیدار و یکاسه کردن افکار توطیه گر در کنفرانس ادیان!

در پستوهای کنفرانس همه چیز دسته بندی می شود

کارهای همه مشخص و دستورات لازم مرور و زمانها و نوع راه کارها دوره

و سپس جام هاست که بهم می خورد

و شیوخ و مفتی و کلاهی و بی کلاهی و زن و مرد در آغوش هم می پرند

که کارشان حرف ندارد و اینبار اشتباه قبلی را مرتکب نخواهیم شد

اهداف از قبل مشخص نمی شود که اولین نرسیدن به هدف شکست محسوب نشود

هر کس از سران جلاد هدفی را بیان می کند

مصر سناریو را کارگردانی می کند

عربستان کیسه شل می کند و همراهی

غرب هم  حمایت و همراهی

آمریکا هم پشتیبانی و تامین تسلیحات

سه روزه نوار غزه تسلیم مصر و محمود عباس خود فروخته

همه چیز بخیر خواهد گذشت و همه به اهدافشان خواهند رسید، هر کس بطریقی دم‌تکان می‌دهند در برابر ارباب

اما مکاران کافر نمی دانند که خداوند مکرشان به خودشان بر می گرداند

یک باریکه کمتر از ۳۵۰ کیلومتر مربع (عرض ۵ تا ۸ کیلومتر و طول ۴۵ کیلومتر) برای یک ارتش همه چیز دار و پشیبانی شونده از همه سوی می شود کابوس

بیش از دو سال است که این یک و نیم میلیون جمعیت در اینجا محاصره هستند

و خائن مبارک هم که شش ماه است تنها گذرگاه این مردم را در رفح بسته است

مردمی که کاملاْ برای غذا و دارو و .... به خارج وابسطه اند مگر می شود در این وسعت بسیار کوچک این جمعیت زیاد را تامین نمود

بالاخره حمله فلز مذاب شروع می شود

نیروی هوایی در سه روز اول هرچه که بمب دارد بر سر کودکان و زنان و مردان بی دفاع فرو می ریزد

حماس هنوز قدرت دارد که هیچ برد موشکهای دستسازش هم بیشتر می شود

مرحله دوم هم با راکت و بمب و موشک مردم به قتل می رسند

مردم جهان بیدار می شوند قتل و کودکشی و جنایت جنگی را رها کنید

گوش هیچ کس شنوا نیست

رایس برای هر حرکتی برای جلوگیری از نسل کسی اسرائیل را زود می داند

مصر و عربستان و اردن و... از تشکیل کنفرانس سران عرب مانع می شوند

و توطئه بعد از توطئه آشکار و .....

اسرائیل حمله زمینی را هم شروع می کند

تانکهای جنگی در پشت دیوارهای غزه فقط می توانند مردم را قتل عام کنند دیگر هیچ دستآوردی ندارند

و راکتهای غیر متعارف فسفر سفید و موشکهای غنی شده اورانیومی نیز بر سر کودکان ریخته می شود جنایت نیست که انجام نشود کودکانی که در مدرسه پناه گرفته‌اند کشته می‌شوند

زن و کودکی که یکجا در خانه تیرباران می‌شوند و.....

تا جایی که رئیس صلیب سرخ را به گریه وا می دارد

هیچ وجدان بیداری در جهان تاب و تحمل اینهمه قتل و جنایت علیه بشریت را ندارد

عقب نشینی از اهداف برای اسرائیل در این جنایت شروع می شود

کلمات تضعیف جای نابودی کامل را می گیرد

سناریو از قبل طراحی شده نابود می شود

و هیچکدام از اهداف محقق نمی شود

چون پایداری مردم و هوشیاری آنها و تجارب قبلی مانع آن است که نتوانند بفهمند که خنجر زنان از پشت سر چه کسانی هستند

 و اینان امروز رسوا شده هستند هرچند که خود را گول زده و نعره سر دهند ما سخنرانی آتشین نکردیم بلکه کارهای بنیادی نمودیم!!!

کارهای اصلی شما که دیگر مشخص است عدم تشکیل کنفرانس ها و بستن گذرگاه رفح و ایجاد چنددستگی در اعراب و پشتیبانی از اسرائیل و آمریکا و همدستی همجوره با دشمنان ملتهای خویش و نشستهای سوری و صوری در شرم الشیخ( که از کارهای شیوخ شرم دارد) و تل آویو و...... و سر و دست کردن رئیس دولت خود فروخته و اسرائیلی رام‌الله که مدتهاست حکومت قانونی‌اش تمام شده و هیچ جایگاهی در مردم فلسطین ندارد شما فقط او را به رسمیت بشناسید و برایش کمک بفرستید.

امروز خداوند زیر پاهای شما را خالی و سست کرده و عنقریب است که سقف بر سرتان فرو ریزد

دیروز : جنگ سی و سه روزه( سه٬ سه)

امروز: جنگ بیست و دو روزه(دو٬دو)

فردا : جنگ یازده روزه(۱٬۱)

پس فردا:  جنگ صفر روزه(۰٬۰)

آنروز قصرهای شما فرو ریخته و ملتهای آزاده جهان به سرور و پایکوبی مشغول خواهند شد

اکنون شما بنشینید و در خفا مکر کنید

و خداوند مکرهای شما را بر سر خودتان فرو خواهد ریخت.

انشاءالله بزودی نابودی اسرائیل و حامیان عرب و غیر عرب او را خواهیم دید.

مصر بی بدیل

    یا قادر قهار   

خواستم چیزی بنویسم در مورد غزه دیدم که آنچه که باید گفته آید در دیده‌های بی‌غل وغش آشکار است پس خموش می‌شوم و چیزی نمی‌گویم.

  

اینجا غزه است! ای سران عرب ای فراعنه قرن ای سازمانهای حقوق بشر!

اما نمی‌توانم در مورد مصر و حسنی مبارک و نقش مزورانه‌اش هم چیزی ننویسم.اعمال این فرعون امروز بسیار جالب است.

 

آخر چگونه می‌شود تحلیل کرد که کشوری که گذرگاه رفح را ماه‌هاست بر روی یک مشت مردم بی‌دفاع و بی‌کس و رانده شده بسته و از رسیدن حتی دارو به آنها جلوگیری می‌کند.

 و در کنفرانس ادیان با شیخ الازهر در بغل پرز قرار می‌گیرند و با لیدنی دست در دست هم می‌دهند و در پنهان اتاق‌های نیویورک و شرم‌الشیخ (چه اسم با مسمایی= جایی که از کارها و حرفهایی و قرارهایی که  شیوخ و فراعنه در آن می‌کنند باید شرم کند) به مذاکره و ریش هم قد کردن جهت تدارک حمله به این مردم می‌کنند و همه قرائن و گفته‌هایشان نشان از همسوی با صهیونیست می‌دهد و هیچ شکی را به احمق‌ترین انسانها نمی‌گذارد که مصر در جنایات غزه شریک است. حالا چطور شده اینها که نمی‌نشیند در کنفرانس اسلامی یک قطعنامه صادر کنند یک جلسه در اجلاس اعراب بر علیه اسرائیل نمی‌گذارند؛ طرح آتش بس موقت آنهم با سارکوزی که عالم وآدم می‌دانند که ایشان الفبای سیاست نمی‌داند از خود بروز می‌دهند و دلسوز غزه می‌شوند به نظر حقیر دو چیز را بیشتر آشکار نمی‌کند که اتفاقاً هر دو هم در این قضیه رخ کرده است خدا رو شکر.

 الف) اسرائیل است که از هر موقعی  مفتضح‌تر ‌شده  و در کارهای خود روزهای بدتری را نیز پیش بینی می‌کند پیام خود را از دهان حسنی مبارک مصری یا ملک عبدالله سعودی اعمال می‌کند که عرب است و به اصطلاح طرف مقابل اسرائیل در صورتی که این حکام عرب فقط یک اسم عرب همراه خود یدک می‌کشند ولی بقیه همه در اختیار آمریکا و اسرائیل هستند اما چه می‌شود کرد که دفاع جانانه مردم غزه توان اسرائیل را خیلی زودتر از آنچه فکر می‌کرد در هم کوبید وجدانهای بیدار جهانیان هم در سراسر جهان بر  نسل کشی اسرائیل مهر صحت زد و امروز رسوایی اسرائیل و همدستان آنها آشکارتر از همیشه در سرتاسر جهان مشخص گشته و اخراج سفیر اسرائیل از ونزوئلا و احضار سفیر این کشور در دیگر دول در همین راستا قابل بررسی است و شاید تحمل اسرائیل از این هجمه سیاسی و فشار مردمی جهان به پایان نزدیک است.

 و امروزاست که نصر الهی با مقاومت و شهادت زن و کودک و مرد غزه‌ای ببار نشسته است و این شروع کننده نزاع  است که جنگ را باخته و نمی‌خواهد قبول کند.

 امروز اگر مصر تنها بعنوان یک بیطرف سردر آخور خود می‌کرد و ملک عبدالله و شاه اردن و دیگر سران عرب عافیت طلب ، هم تنها همینکار را می‌کردند و دلسوز مردم غزه نمی‌شدند مسلم بود که اسرائیلی نمی‌ماند ولی بارها نشان داده شده که این سازشکاران نخواهند گذاشت که این جرثومه فساد نابود شود ای کاش که این تن‌های لش که چون اختاپوس بر اعراب افتاده‌اند خموشی می‌گرفتند.

 پس نتیجه اینکه امروز مصر مثل همیشه نقش منافقانه خود را بازی می‌کند تا خیال کنند که او دلسوز اعراب گشته است. و اما از طرف دیگر اسرائیل است که هر چه می‌خواسته کرده و هیچ حاصلی را نگرفته با آمریکا مثل طلبکاران به این پیشنهادها جواب بله هم نمی‌دهند مثل اینکه تعداد غلط کردیم‌های این حکام باید بیشتر باشد و چند کشور اروپایی و چند حاکم دست‌نشانده دیگر هم باید اضافه شوند تا ایشان به قول خودش کمی کوتاه بیاید و آتش بس موقت و مسلم بعدش هم غیر دائم را بپذیرد و دوباره هرگاه سرش خوش آمد باز روز از نو و روزی از نو و بر مردم بی‌دفاع بتازد و این دور باشد تا او حکومت کند و کشور غده‌ی سرطانی همچنان باقی باشد. این نقش بارها به انحاء مختلف تکرار شده است و سر دراز دارد.

 اما اینکه چرا مصر شاید خیلی زودتر از وقت معیین بدون عربستان طرح داده در نکته دوم نهفته است.

 ب) متزلل شدن حکومتش و رسوایی که ببار آورده است و قیام‌هایی که در سراسر مصر بپاست و نافرمانی‌هایی که در ارتش مصر بیشتر و بیشتر می‌شود و تظاهرات سراسری که دیگر قابل کنترل نیست و چنان حکومت مصر را به لبه پرتگاه نزدیک کرده که اگر این پیش دستی را نمی‌کرد مسلم حکومت او فرمی‌پاشید و قیامهای خیابانی که دیگر نمی‌شد به تنها اخوان‌المسلمین ربط داد مسائل رسوا کننده‌ای است که مصر را واداشته که طرح آتش بس را بدهد.

 آنچه که امروز باید جهانیان بدانند این است که کشور مصر و عربستان  اگر دلسوز غزه بود ابتدا شیرهای گاز خود را بر اسرائیل می‌بست و وزیر نفت عربستان نمی‌گفت از نفت نباید بعنوان یک سلاح بر علیه اسرائیل بکار گرفت( درست نقطه مقابل پیام رهبری و دیدگاه امام راحل(ره) ) و گذرگاه‌های غزه را باز می‌گذاشت و مردم مظلوم غزه را محاصره نمی‌کرد او اگر می‌خواست کاری به فلسطین انجام دهد در پنهان با سران اسرائیل چراغ آتش افروزی به او نشان نمی‌داد و در پستوی بی عقلی خود نشستند و فکر کردند می‌توانند حماس را نابود کنند و غزه را ملحق کنند به مصر که هم اسرائیل خیالش راحت باشد هم مصر سرپرستی مردمی را بدست گیرد که دیگر ادعای فلسطین نداشته باشند و همان کنند که بر کرانه باختری تا حدودی کرده‌اند.

 خدایا همانطور که تا کنون بر رسوایی این حکام افزوده‌ای بی‌افزا و بزودی ریشه آنها را برکن.

 و پروردگارا اسرائیل را نابود کن و دستهای حامی جهانی آنرا کوتاه و ساقط گردان که ظلم و فساد را به حد اعلای آن رسانده‌اند.

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

بنام رب شهید صدیق

 یا ابا عبد الله الحسین علیه‌السلام

بهترین آن دیدم  که مرثیه؛ باز این چه شورش است که در خلق عالم است از محتشم کاشانی را امروز مزین کننده این مجاز نوشت کنم.

 

باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بى نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
گویا طلوع می کند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامى ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم استالسلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولادلحسین و علی اصحاب الحسین
در بارگاه قدس که جاى ملال نیست
سرهاى قدسیان همه بر زانوى غم است
جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند
گویا عزاى اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان و زمین نور مشرقین
پرورده ى کنار رسول خدا حسین
کشتى شکست خورده ى طوفان کربلا
در خاک و خون طپیده میدان کربل
گر چشم روزگار به رو زار می گریست
خون می گذشت از سر ایوان کربلا
نگرفت دست دهر گلابى به غیر اشک
زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا
از آب هم مضیقه کردند کوفایان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و می مکند
خاتم ز قحط آب سلایمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عیوق می رسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
آه از دمى که لشگر اعدا نکرد شرم
کردند رو به خیمه ى سلطان کربلا
آن دم فلک بر آتش غیرت سپند شد
کز خوفا خصم در حرم افغان بلند شد
کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدى
وین خرگه بلند ستون بی ستون شدى
کاش آن زمان درآمدى از کوه تا به کوه
سیل سیه که روى زمین قیرگون شدى
کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیت
یک شعله ى برق خرمن گردون دون شدى
کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان
سیماب وار گوى زمین بی سکون شدى
کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک
جان جهانیان همه از تن برون شدى
کاش آن زمان که کشتى آل نبى شکست
عالم تمام غرقه دریاى خون شدى
آن انتقام گر نفتادى بروز حشر با این عمل معامله ى دهر چون شدى
آل نبى چو دست تظلم برآورند ارکان عرش را به تلاطم درآورند
برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند اول صلا به سلسله ى انبیا زدند
نوبت به اولیا چو رسید آسمان طپید زان ضربتى که بر سر شیر خدا زدند
آن در که جبرئیل امین بود خادمش اهل ستم به پهلوى خیرالنسا زدند
بس آتشى ز اخگر الماس ریزه ها افروختند و در حسن مجتبى زدند
وانگه سرادقى که ملک مجرمش نبود کندند از مدینه و در کربلا زدند
وز تیشه ى ستیزه در آن دشت کوفایان بس نخلها ز گلشن آل عبا زدند
پس ضربتى کزان جگر مصطفى درید بر حلق تشنه ى خلف مرتضى زدند
اهل حرم دریده گریبان گشوده مو فریاد بر در حرم کبریا زدند
روح الامین نهاده به زانو سر حجاب تاریک شد ز دیدن آن چشم آفتاب
چون خون ز حلق تشنه ى او بر زمین رسید جوش از زمین بذروه عرش برین رسید
نزدیک شد که خانه ى ایمان شود خراب از بس شکستها که به ارکان دین رسید
نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند طوفاان به آسمان ز غبار زمین رسید
باد آن غبار چون به مزار نبى رساند گرد از مدینه بر فلک هفتمین رسید
یکباره جامه در خم گردون به نیل زد چون این خبر به عیسى گردون نشین رسید
پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش از انبیا به حضرت روح الامین رسید
کرد این خیال وهم غلط که ارکان غبار تا دامن جلال جهان آفرین رسید
کرد این خیال وهم غلط که ارکان غبار تا دامن جلال جهان آفرین رسید
هست از ملال گرچه برى ذات ذوالجلال
او در دلست و هیچ دلى نیست بی ملال
ترسم جزاى قاتل او چون رقم زنند یک باره بر جریده ى رحمت قلم زنند
ترسم کزین گناه شفیعان روز حشر دارند شرم کز گنه خلق دم زنند
دست عتاب حق به در ید ز آستین چون اهل بیت دست در اهل ستم زنند
آه از دمى که با کفن خونچکان ز خاک آل على چو شعله ى آتش علم زنند
فریاد از آن زمان که جوانان اهل بیت گلگون کفن به عرصه ى محشر قدم زنند
جمعى که زد بهم صفشان شور کربلا در حشر صف زنان صف محشر بهم زنند
از صاحب حرم چه توقع کنند باز آن نکسان که تیغ به صید حرم زنند
پس بر سنان کنند سرى را که جبرئیل شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل
روزى که شد به نیزه سر آن بزرگوار خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
موجى به جنبش آمد و برخاست کوه ابرى به بارش آمد و بگریست زار زار
گفتى تمام زلزله شد خاک مطمن گفتى فتاد از حرکت چرخ بی قرار
عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر افتاد در گمان که قیامت شد آشکار
آن خیمه اى که گیسوى حورش طناب بود شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار
جمعى که پاس محملشان داشت جبرئیل گشتند بی عمارى محمل شتر سوار
با آن که سر زد آن عمل از امت نبى روح الامین ز روح نبى گشت شرمسار
وانگه ز کوفاه خیل الم رو به شام کرد نوعى که عقل گفت قیامت قیام کرد
بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد شور و نشور واهمه را در گمان فتاد
هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند هم گریه بر ملیک هفت آسمان فتاد
هرجا که بود آهوئى از دشت پا کشید هرجا که بود طیرى از آشیان فتاد
هرجا که بود آهوئى از دشت پا کشید هرجا که بود طیرى از آشیان فتاد
شد وحشتى که شور قیامت بباد رفت
چون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد
هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد بر زخم هاى کارى تیغ و سنان فتاد
ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان بر پیکر شریف امام زمان فتاد
بی اختیار نعره ى هذا حسین زود سر زد چنانکه آتش ازو در جهان فتاد
پس با زبان پر گله آن بضعهالرسول رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول
این کشته ى فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگى دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این ماهى فتاده به دریاى خون که هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
این غرقه محیط شهادت که روى دشت از موج خون او شده گلگون حسین توست
این خشک لب فتاده دور از لب فرات کز خون او زمین شده جیحون حسین توست
این شاه کم سپاه که با خیل اشگ و آه خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست
این قالب طپان که چنین مانده بر زمین شاه شهید ناشده مدفون حسین توست
چون روى در بقیع به زهرا خطاب کرد وحش زمین و مرغ هوا را کباب کرد
کاى مونس شکسته دلان حال ما ببین ما را غریب و بی کس و بی آشنا ببین
اولاد خویش را که شفیعان محشرند در ورطه ى عقوبت اهل جفا ببین
در خلد بر حجاب دو کون آستین فشان واندر جهان مصیبت ما بر ملا ببین
نى ورا چو ابر خروشان به کربلا طغیان سیل فتنها و موج بلا ببین
تنهااى کشتگان همه در خاک و خون نگر سرهاى سروران همه بر نیزه ها ببین
آن سر که بود بر سر دوش نبى مدام یک نیزه اش ز دوش مخالف جدا ببین
آن تن که بود پرورشش در کنار تو غلطان به خاک معرکه ى کربلا ببین
آن تن که بود پرورشش در کنار تو غلطان به خاک معرکه ى کربلا ببین
یا بضعهالرسول ز ابن زیاد داد
کو خاک اهل بیت رسالت به باد داد
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد بنیاد صبر و خانه ى طاقت خراب شد
خاموش محتشم که ازین حرف سوزناک
مرغ هوا و ماهى دریا کباب شد
خاموش محتشم که ازین شعر خونچکان در دیده ى اشگ مستمعان خون ناب شد
خاموش محتشم که ازین نظم گریه خیز روى زمین به اشگ جگرگون کباب شد
خاموش محتشم که فلک بس که خون گریست دریا هزار مرتبه گلگون حباب شد
خاموش محتشم که بسوز تو آفتاب از آه سرد ماتمیان ماهتاب شد
خاموش محتشم که ز ذکر غم حسین جبریل را ز روى پیامبر حجاب شد
تا چرخ سفله بود خطائى چنین نکرد بر هیچ آفریده جفائى چنین نکرد
اى چرخ غافلى که چه بیداد کرده اى وز کین چها درین ستم آباد کرده اى
بر طعنت این بس است که با عترت رسول بیداد کرده خصم و تو امداد کرده اى
اى زاده زیاد نکرداست هیچ گه نمرود این عمل که تو شداد کرده اى
کام یزید داده اى از کشتن حسین بنگر که را به قتل که دلشاد کرده اى
بهر خسى که بار درخت شقاوتست در باغ دین چه با گل و شمشاد کرده اى
با دشمنان دین نتوان کرد آن چه تو با مصطفى و حیدر و اولاد کرده اى
حلقى که سوده لعل لب خود نبى بر آن آزرده اش به خنجر بیداد کرده اى
ترسم تو را دمى که به محشر برآورند از آتش تو دود به محشر درآورند
ترسم تو را دمى که به محشر برآورند از آتش تو دود به محشر درآورند

شهید فرهنگ پیشرو انسانیت

    بنام آفریننده حقیقت   

این متن برداشتی کاملاْ آزاد با کم و زیادهای بسیاری است از کتاب

شهید فرهنگ پیشرو انسانیت امام حسین(ع) از مرحوم علامه محمد تقی جعفری(ره) یا همان امام حسین(ع).

هر چند وقتی ایشان سخنرانی می‌نمودند کمتر مطالب‌اش را فهم می‌کردم البته چون عمق مطالبش زیاد بود.

حالا با اینکه چندین با این کتاب را مطالعه کرده‌ام به این باور رسیده‌ام که مطالب کتاب هم خیلی ژرف هستند و این نشان از اندیشه عمیق ایشان دارد.

هر چه این کتاب بیشتر مطالعه شود نظرمان در مورد قیام امام حسین(ع) یک دگرگونی خاصی پیدا می‌کند.

هدفم از این مطلب بیشتر معرفی این کتاب است دوستان را توصیه می‌کنم حداقل یکبار این کتاب را مطالعه کنید.

... امام حسین چه چیزها دیده است؟

چون عمار یاسر در جنگ صفین به شهادت رسید به معاویه رساندند این پیام پیامبر اعظم(ص) را که « یا عمار تقتُلُکَ الفئةٌ الباغیَة» ای عمار تو را گروهی ستمکار خواهند کشت

اینجا بود که آن ملعون پیرو مکتب ماکیاولی سخنی راند که نشان از بی‌منطقی و بی‌عقلی و استدلالهای پوچ برای مردمی پوچ اطرافش بود.

گفت: بله این درست است چون علی عمار را به میدان جنگ آورد پس علی عمار را کشت.

ولی علی(ع) این مرد اسلام پیام داد به معاویه که من عمار را کشتم همانطور که پیامبر اسلام(ص) عمویمان حمزه را به احد برد و کشت.

چشم باز و گوش باز و این عمی                         حیرتم از چشم بندی خدا!

البته دیگرانی را هم برده بود که بکشد ولی فرار کردند و کشته نشدند.

حسین(ع) تمام این دورانها و این پیام‌ها را دیده و طرف خود را می‌شناسد .

روزی که عمویشان ابوذر را به تبعید فرستاندند جز علی و فرزندانش کسی بدرقه ابوذر نرفت.

چه کسی به ابوذر برادر گفته بود که حسن و حسین اورا عمو خواندند جزء پیامبر(ص) کسی چنین نفرموده بود. چرا حسین باید همه اینها را ببیند و بیعت کند با چنین خاندانی!

روزی را که مالک اشتر را با عسل مسموم و شهید کردند آن دلاور مرد ملکوتی زاهدی که علی(ع) گفت نسبت مالک به من مثل نسبت من به رسول‌الله(ص) بود.

او  شهادت حجر و یارانش را دیده بود که با اینکه معاویه‌بن‌ابوسفیان ملعون به او و دسته‌اش امان داده بود.

این چگونه امان‌نامه‌ای بود که منجر به شهادت او شد! و هرچه گویم از فضلت بکاهم پس خاموش

چگونه می‌توان مرگ اویس قرنی را دید که پیامبر اکرم(ص) فرمود بود«انی لاشم‌ نفس الرحمن من قِبل الیمَن» من نفس رحمانی از طرف یمن استشمام می‌کنم.

در رکاب علی(ع) در صفین شربت شهادت نوشیده بود.

... و بعد از همه این مصیبتها مصیبت عظمیی شهادت برادرش و تیرباران کردن جنازه‌اش را آیا نمی‌شد به جسم بی‌جان او که جان پیامبر بود رحم می‌کردند!

و آنها مردم را برده‌های خویش می‌پنداشتند و نه حُسن تصمیمی و نه حق هیچ اختیاری فقط باید تسلیم محض باشند و.... وقتی که حکومت بدست یزید افتاد که ظاهر اسلام را هم رعایت نمی‌کرد.

چاره‌ای جز قیام نبود که مردم و اجتماع آن زمان را فهماند  سکوت هم حدی دارد .

...... قیام زمانش رسیده است.