انار

انار

معرفی انار و دلمشغولیهای یک هموطن
انار

انار

معرفی انار و دلمشغولیهای یک هموطن

سوال

یا قاضی الحاجات

..... با آنهمه خسارت محضی که به کشور وارد کردند و شما هر روز تکرار می کنید در هر کشور غربی و قانون مداری که بود الآن باید یا در حبس باشند و یا در پشت میز محاکمه...
سوال اصلی این است که چرا تا کنون این غرب پرستان که چنین کشور را در دره انداخته و چاه ویل ساختن برایش،  هنوز باید زبان درازی کنند و مدعی عموم آیا نباید اقدامی انجام دهد آیا مجلس نباید اقدام کند؟
پس کجا باید این ملت مظلوم که با مشکلات ایجاد شده توسط آنها دست و پا می زند باید شکایت ببرد؟
واقعا چه کسی این ترک فعل قوه قضایی را باید پیگیری کند و محاکمه آن کجاست؟!
آیا مشکل اصلی ما همین نیست که یک عهده فرصت سوز مدعی هستند؟ اگر راست می گویند و یا شما هم درست می گوئید باید در محکمه حرف خود را ثابت کنند! نه در روزنامه های دروغ پرداز غرب پرست، این مطبوعات از کجا می توانند تامین درآمد کنند آیا به سرویسهای خارجی وصل نیستند چه مقامی باید اینها را بررسی کند و راست و دروغ را مشخص!؟

مردم را در جواب این سوالات نگذارید!

پاسخ دهید!

تا کی در دوگانه های ترک فعلهای دو جریان حاکم مملکت بلنگیم؟

مچاله شدیم!

باد

یا رفیق بی همتا

وقتی که به کوتاه آمدن عادت دهی ، آنوقت عادت کنندگان به بلند شدن نامانوس می شوند.

وقتی کسی را به غلط بلند کنی، او به غلط نشستن را یاد می گیرد.

وقتی لطف بی حد شود مهربانی دیده، چشته خوار می شود.

نمک گر زیاد استفاده کنی، شوری بی مزه می شود.

رفتار میانه داشتن، راه استادان کارکشته است.

باد دادن سرمایه ها، کار راحت دیده های راحت رسیده است.

قدر دادن به اندازه، نیکوترین کار است، حتی مفیدترین.

امروز کسانی را به دشمن تقدیم کرده ایم که یک روزی آنها را نیک داشتیم بیش از حد!

کسانی سرازیر شده اند که بیش از ارزش شان ارج نهادیم!

..... تا کی باید ارزشها را قربانی کوتاه آمدنهای بی خود کنیم!

.... تا کی باید راه نا تمام گذشته را پی گیرم و از نو طی کنیم!

..... تا کی باد دهی بادکرده های خودمان را نظاره می کنیم!

آنهایی را که امروز در روبروی خودمان قرار داده ایم؛ همانهایی هستند که دیروز بی اندازه بلند کرده و حلوا حلوا کرده ایم!

آنهایی که خودشان بودند ولی رفتار ما آنها را بی خود کرد، آنهایی که بدون دلیل روی سر بردیم آنهایی که بر سر خود کوفتیم و امضای کشکشان را قدر خود کردیم.

بازیگران بی هنر.....

بازی کنان بی شان......

سیاست بازان بی سیاست ....

سربازی نرفته های ژنرال شده.....

دانشگاه ندیده های دانشیار شده .....

آب ندیده های شناگر شده ......

.... وای از این همه ناتمام های بی شروع!

شاید باید یکبار بادهای بادبادکهای نترکیده را خالی کنیم یا لااقل کمتر کنیم تا بدانند و بدانیم ارزش در وزن گران است و لعل ناب و مطالعه شبانه ؛نه به باد کله و لعاب روی و سخن زیاد و توجیه بی خاصیت!

بادها را خالی کنید!

ای آدمها....

ای مردم....

ای انسانها....

ای بر مسند نشسته ها....

بادها را خالی کنید!

دوگانه

یا عادل مهربان

اینجا باغ است و بقیه جاهای دنیا جنگل

ما برتریم

دشمنان ما باید از بین بروند

هر که با ماست باشد

هر کس با ما نیست نباید باشد

ما سرور هستیم

هر چه ما می گوئیم درست است

آنچه دیگران می گویند اگر برای ما نفع دارد درست است وگر نه ،نه

بلایی سر تان در آوریم که یادتان برود که به ما بگوئید بالای چشمتان ابروست

هر چه خواستید به دیگران بگوئید

ولی هرکس که ما را تائید کند نه

او بد باشد و خوب باشد ندارد

خوب و بد را ما تعیین می کنیم

جهان از ماست

دیگران انگل هستند

.....

پلیس ما باید معترضین را با شدیدترین راه ممکن نابود کند

پلیس ما تامین کننده امنیت ماست

حق دارد بی قانونی را تحمل نکند

حق دارد قانون شکن را بکشد

حق دارد او را خفه کند

حق دارد چون ما می گوئیم

....

اغتشاشگران ایرانی صلح جو هستند

معترضین ایرانی محق هستند

معترضین ایرانی نباید پلیس با آنها برخورد کند

امنیت آنها باید تامین باشد

حکومت ایران باید نابود شود

دانشمندان ایرانی باید کشته شوند

کشتن ماموران ایرانی خشونت نیست

ما جهانی پر از حقوق بشر ساخته ایم

ولی فقط بشر آن ما هستیم

بقیه انسانها اگر ما بگوئیم بشرند وگرنه بشر نیستند

ما اروپایی و آمریکایی هستیم

آسیا و آفریقا اگر با ما نباشد نباید باشد

همه چیز را ما تعیین می کنیم

میزان ما هستیم

اینها تعاریف دوگانه نیست

چون ما می گوئیم

....ما

.....فقط ما

تمام.....

وزین

یا حنان

از سر ذوق بلند شدن و ترکیدن

از سر شوق رفتن و خیط شدن

از سر خنده گریختن و زمین خوردن

از سر مستی رقیصدن و پرپر شدن

از سر خماری دودین و کله ملق شدن

از سر غرور سخن گفتن و خام شدن

از سر ترس گفتن و شرمنده شدن

از سر خشم زدن و پشیمان شدن

از سر غضب زدن و خورده شدن

از سر هیجان چشیدن و بیمار شدن

از سر قهر رفتن و ناپید شدن

از سر رنجش قاپیدن و دزد شدن

از سر بی خردی خرد کردن و کم وزن شدن

از سر نااهلی کشتدن و تمام شدن

....

می شد زندگی کرد اگر ناهنجار نبودیم

می شد افراشته شد اگر غمگین نبودیم

می شد دوست داشت اگر در افکار باطل نبودیم

می شد رشد کرد اگر نادرست اندیشه نبودیم

می شد وزین شد اگر خودتحقیر نبودیم

می شد دید اگر در غضب خود نبودیم

.....

اینک هستیم

.... شاید امان داده شده ایم

برگردیم که بد کردیم

توبه از هرآنچه برای غیر تو کردیم

تاریخ

یا قدیم الاحسان

دایره کج انحایی بیضوی دارد چون نگاه را به داخل و بیرون می کشاند

انتظار نداشته باشید انحراف را ببینید

وقتی یک مکعب کج باشد دیدن زیر گوشه ها و محل زوایا در دید قرار دارند حال آنکه در دایره هیچ گوشه ای نیست و دید را بجای زاویه در افق تغییر خواهد داد

... در آنسوی مقدار و وزن جایی برای کشیدن و اندازه گیری باقی نمی گذارد

حدس و گمان تیرگی های ذهن را روشنتر می گرداند

اتفاقات گذشته چون دوایری در مخیله ها مواج می شوند زیر و رو کردن آنها ذهن را آگاهی می دهد ولی گوشه ای را آشکار نمی کند

تاریخ نویسان قلم بر دست گرفته اند که اذهان را روشن نمایند نه پنهانی را نمایان پس آنان که تاریخ می خوانند که از آن درس ها بگیرند

پس عاقلان فهم نمودند که تاریخ به نوعی در تکرار است خیر و شرها در پی هم هستند

اقوام و قبایل در پی هم می آیند و می روند

رشد می کنند و زوال می یابند

از گونه ای به گونه ای تغییر می بابند ولی قرار نیست آنرا ترک کنند

دشمنی ها و دوستی ها هستند چون پیدای یکدیگر هستند

تاریکی جایش را نور می گیرد و روشنایی را سیاهی خالی می کند

حق در برابر ناحق می ایستد و ظلم روبروی عدالت قد علم می کند

....

این تاریخ است هیچ گاه چیزهای متضاد تنها نیستند

کفر بدون خداباوری نبوده

و حق گویی روبروی ناحقان بوده

شما اگر درد نداشته باشید خود بی دردی دردتان می شود

اگر همه جا روشنایی باشد دیگر روشنایی بی معنی خواهد شد و تاریخ نمایان کرده که آنوقت ظلمت را طالب می شود!

انسان در تاریخ در یک مسیر رشد است چون رهروی که پیش می رود

ولی قرار نیست این رهرو وقتی یک سربالایی را تمام کرد دیگر همه سرازیری باشد یا همه جا بدون پستی و بلندی

تکرار اینها تکرار گذشته نیست اما تکرار تاریخ می باشد

فتنه ها و فتنه گریزی ها موجود

جنگها و صلح ها برقرار

هرچند اسلحه ها کشنده تر شده اند

ابزار دفاع هم قوی ترند

و هیچکدام باعث نشده که دشمنی از بین برود

تاریخ می گوید که اینها تکرار می شوند

....و تکرار این ها تو را رشد می دهند و باعث پیشرفت شما خواهند شد

.... از دشمن نترسید

و از دوستان بیش از لیاقتشان انتظار نداشته باشد