انار

انار

معرفی انار و دلمشغولیهای یک هموطن
انار

انار

معرفی انار و دلمشغولیهای یک هموطن

زورگیری بانکی

یا قیوم

در مرحله اول شاید خیال کنید بخواهم به کلان کارهای بانکی در اختلاس و دزدی و .... اشاره کنم

نه می خواهم ذرات دریا شده نزد بانکها از روش زورگیری اشاره داشته باشم از نو دلم وخهههههه....

بله شما اگر وارد بانک شوید و کلی وقت کاربر بانک را بگیرید و کاغذ مصرف کنید و ... و پولی را از یک حساب بانکی به حسابی در همان بانک انتقال دهید هیچ هزینه ای پرداخت نمی کنید ولی اگر چنین هزینه هایی را به سیستم بانک تحمیل نکیند آنوقت با احترام بانک چنین هزینه ای را به شما تحمیل می کند و پول زور می گیرد

وقتی شما در منزل از طریق اینرنت بانک یا همراه بانک پولی را به حسابی دیگر در همان بانک منتقل کنید حداقل 30 تومان میگیرد

چرا چون همان که من گفتم

چرا نرفتی به بانک هزینه تولید کنی وقت و زمان و کاغذ و.... را روی دست بانک نگذاشتی پس حالا پول زور وده.....

... حالا جالب است که بانک مرکزی هم از این پول زور گرفتن بانکها حمایت می کند.

شما اگر بروی در بانک و پول نقد بگیری مثلا 10 م ت و هم کاغذ بانک بعنوان رسید خراب کنی هم وقت کارمند را بگیری و هم دستگاه پولشمار را مستهلک نمائی بانکها هیچ هزینه ای از شما نخواهند گرفت ولی اگر این هزینه ها را به بانک تحمیل نکنی و بروی درب مغازه کارت بکشی هزینه کسر خواهد شد

چرا پون پول زور باید ودی....

تا کشورمان درگیر چنین مدیران بی خردی باشد که جوابگو نیستند و بدون تفکر تصمیم می گیرند مسلم راه ستنتی پیمودن و درگیری با جهان مدرن مسدود است

مرگ بر جمود و بی فکری در عالم مدرن

......

کالا

یا میزبان رحمان

چندان که می دانیم در فوق کنش خود متلاطم گره خورده و راهای بد رفته را بدتر می رویم این تمام معمای شکست ماست.

می دانیم راه پیروزی تلاش است و صبر و مقاومت اما باز بی صبری میکینم،کی دم پیروزی!

می دانیم طرف مقابل ما برای پیروزی زحمت کشیده دعا می کند، اما ما می خواهیم فقط با دعا او را مغلوب کنیم!

می دانیم پیروزی شیرین است ولی چنان با دلهره و سخنان صدمن یک غاز خود قصد تلخ کردن کام شیرین مظفر را داریم!

راهی را که بارها پیموده ایم و به نتیجه نرسیده ایم را دوباره کورتر طی می کنیم خیال می کنیم اگر چشم ببندیم راه باز می شود!

حیات طیبه وقتی حاصل می شود که دیگران را احترام کنیم بزرگ بشماریم یک مخلوق عالم بدانیم ربی را در جریان خلق بدانیم که روشنایی اول و آخر است همانقدر که خود را ارزش میدهیم دیگران را نیز تکریم کنیم تا کرامت در همه جای زندگی جاری و ساری شود.

لذت وقتی حاصل می شود که درونی باشد لذت ظاهر پوک است و خسته کننده.

چیز خوب همیشه مفید است پس آنچه که مضر است مفید نیست آن حاصل دیده مفید ظاهر است باطن در آینده ظاهر می شود ضرر می آید چون نباید آن قصد بد را می کردیم.

دزدی از امور بد است پس آنرا خلاف تعریف کرده اند و حکم آن جریمه ایست درخور از قانون جامعه ، اما بدون جریمه قانونی جامعه نفس عمل تو را شکست می دهد روحیه ات را می شکند کلافه ات می کند درگیری ذهنی تو را در ناراحتی دائم فرو می برد، برکت و خیر زندگی شرافتمندانه تور زائل می کند تو ذائل حیات خود می شوی. محروم از شادیهای عمیق و فرحبخش خواهی شد این مجازات کمی در زندگی نیست.

گدایی کمی تو را پول می دهد اما شخصیت تورا نابود می کند سرخورده و کوتاه فکر می شوی قرب تو را نزد دیگران میگرد این کارنکردن و تنبلی و درآمد زائی از گدائی هزینه سنگینی است که باید بپردازی که اگر می دانستی شادی پول آنرا نه اینکه نمی پسندیدی بلکه زشت می دانستی.

دنیایی که پروردگار آنرا چنین دقیق نظم داده و هیچ چیز را بی نتیجه نساخته و همه ی آن در یک سیر دقیق و منظم قرار دارد نمی شود با بی عقلی و گردنکشی و .... از آن گذشت.

آنهایی که می خواهند راهی جز اینرا طی کنند عرض خود می برند و زحمت خود می دارند!

بنظرم زحمتی که به ما می دارند آنقدر نسبت به زحمت خودشان کم است که صفر است!

.... راستی آنان که امروز می خواهند با بی حجابی چنگ به صورت جامعه بکشند و بی عفتی را ترویج کنند و قانون خدا را در مهلکه ببرند از قوم لوط و قوم ثمود و فرعون و ..... قوی ترند!؟

یا درون خود را آتش زده و بی غیرتی و بی حیایی اول دامن آنان را گرفته و زوال حیثیت و شخصیت و ... آنرا در پی دارد.

آیا برگشتن به پوشش غارنشینی افتخار ایجاد می کند.

آیا انسانیت خود را چون کالایی به بازار بفروشیم می شود؟

انتظار داشت که بجایی برسیم ؟

آنان که سیاهی ها را دیده اند دانسته اند که این تاریکی بیش نخواهد بود، تلاش برای سیاه شدن است.

اگر راه مبارزه این بود بدانیم و بدانید این شمشیر بر خود زدن است اگر خیلی قوی باشد شاید بعد از نابودی شمشیر زن زخمی هم بر مقابل بزند.

با راه بدسرشتان راه رفتن آخر ندارد جز گمراهی و تباهی.

کالای تن را بر بازاری ببر که بهشت اش دهند باز، نه مکاره جایی که فلاکت دهدت اینجا، آنجا هم شوی در جهنم.

کالای خود ارزان فروختی وقتی که آنرا کردی نجس و لشمه ساران!

خواستن

بنام پروردگار بی همتا

ناشتا که شدم کمی آب خورده شروع کردم

آنها هنوز هم منتظر بودند که نشود

من در شدن مطمئن بودم

اراده کرده بودم که انجام دهم

آنها نشسته بودند و می نگریستن که شکست مرا آشکار کنند

دو طرف همچنان در ترازوی محک بودیم

....

ساعتی پیش بالاخره آچار رینگی 24 را آوردم

بعد از باز کردن هواکش و متعلقات مزاحم

پیچهای باز شده و وسایل را در آن زیر چیدم

بالاخره با هر زحمتی بود و تنها زاویه حرکتی که داشتم حدود 10 درجه

و چپ و راست کردن آچار پیچ را باز کردم

فشنگی سنسور را در جای خودش گذاشتم

و باز با همان سختی باز کردن بستم

طول کشید

اما انجام شد

عرق خستگی پیشانی که هیچ همه بدنم را گرفته بود

و عرق شرم آنطرفی ها را

آنچه که خواستار بودم بدست آورده بودم

مشکل ماشین رفع شد

همین برایم کافی بود

چه شدیم

یا رب العالمین

چندان چنان و بی خیال بودیم

اگر چنین درد سر دار شدیم

در کردار دست بالا بودیم

لیک نیم بهاء رها شدیم

از شرق به غرب تمام ما بودیم

الآن هم سراسر غوغا شدیم

اگر بوته زار قلم نو بودیم

کنون مثل زغال سیاه شدیم

امروز رفتن در بلا شاهد بودیم

فردا ترفند آنها شکارشان ما شدیم

روزنه تاریک و رشته باریک چه بودیم

پس چرا اینقدر بی فکر و ولنگار شدیم

صحرای پر سبزه و نیک طراوت بودیم

شاید که امروز خشکیده و کال تر شدیم

در نمکزار درون پر ز قند دوستان بودیم

فردای نیآمده تلخ و پر دردسر شدیم

چاه پر آب و مزرع گندمزار بودیم

مترسک جالیز پر فتنه امروز شدیم

آوازمان گوش نواز و خوش صدا بودیم

چه کنیم خرخر حلقوم و خرناسی شدیم

راهی

یا ستار العیوب

گر ما را دیده اید چه دیدنی

گر فرق ما را شکسته اید چه شکستنی

گر سوی ما آمده اید چه آمدنی

گر پیش ما نشسته اید چه نشستنی

گر با ما مدرا کرده اید چه مدارائی

گر کمک داده اید ما را چه کمکی

گر دشمن زده اید مارا چه دشمنی

گر تقویت کرده اید ما را چه تقویتی

گر آرام ساخته اید ما را چه آرامشی

گر تراسنده اید خصم ما را چه ترسی

گر شیطان بدر کرده اید ما را چه شیطانی

گر آموزش داده اید ما را چه آموزشی

گر فکرت آموخته اید ما را چه فکرتی

گر تادیب ساخته اید ما را چه ادبی

گر نوازش داده اید ما را چه نوازشی

گر صاف کرده اید راه ما را چه راهی

گر میان دار معرکه بوده اید ما را چه میانداری

گر برآورده اید آرزوی ما را چه برآوردی

گر صفا بخشیده اید خانه مان را چه صفائی

گر آب بوده اید بر آتش مان چه آبی
گر صبر بوده اید بر مصیبت مان چه صبری

گر نمک بوده اید بر قاتق مان چه نمکی

گر پروارنه بوده اید گرد شمع مان چه پروانه ای

گر روشنی بوده اید بر شبهای تارمان چه روشنایی

گر بوده اید.......

بگو کدام بودن؟

..... تا بگویم بوده ای یا مدعی بوده ای

راهم دهید در کوره راهی باریک تا سازم راهی بهر مدعوبین