انار

انار

معرفی انار و دلمشغولیهای یک هموطن
انار

انار

معرفی انار و دلمشغولیهای یک هموطن

چه شدیم

یا رب العالمین

چندان چنان و بی خیال بودیم

اگر چنین درد سر دار شدیم

در کردار دست بالا بودیم

لیک نیم بهاء رها شدیم

از شرق به غرب تمام ما بودیم

الآن هم سراسر غوغا شدیم

اگر بوته زار قلم نو بودیم

کنون مثل زغال سیاه شدیم

امروز رفتن در بلا شاهد بودیم

فردا ترفند آنها شکارشان ما شدیم

روزنه تاریک و رشته باریک چه بودیم

پس چرا اینقدر بی فکر و ولنگار شدیم

صحرای پر سبزه و نیک طراوت بودیم

شاید که امروز خشکیده و کال تر شدیم

در نمکزار درون پر ز قند دوستان بودیم

فردای نیآمده تلخ و پر دردسر شدیم

چاه پر آب و مزرع گندمزار بودیم

مترسک جالیز پر فتنه امروز شدیم

آوازمان گوش نواز و خوش صدا بودیم

چه کنیم خرخر حلقوم و خرناسی شدیم

دوگانه

یا عادل مهربان

اینجا باغ است و بقیه جاهای دنیا جنگل

ما برتریم

دشمنان ما باید از بین بروند

هر که با ماست باشد

هر کس با ما نیست نباید باشد

ما سرور هستیم

هر چه ما می گوئیم درست است

آنچه دیگران می گویند اگر برای ما نفع دارد درست است وگر نه ،نه

بلایی سر تان در آوریم که یادتان برود که به ما بگوئید بالای چشمتان ابروست

هر چه خواستید به دیگران بگوئید

ولی هرکس که ما را تائید کند نه

او بد باشد و خوب باشد ندارد

خوب و بد را ما تعیین می کنیم

جهان از ماست

دیگران انگل هستند

.....

پلیس ما باید معترضین را با شدیدترین راه ممکن نابود کند

پلیس ما تامین کننده امنیت ماست

حق دارد بی قانونی را تحمل نکند

حق دارد قانون شکن را بکشد

حق دارد او را خفه کند

حق دارد چون ما می گوئیم

....

اغتشاشگران ایرانی صلح جو هستند

معترضین ایرانی محق هستند

معترضین ایرانی نباید پلیس با آنها برخورد کند

امنیت آنها باید تامین باشد

حکومت ایران باید نابود شود

دانشمندان ایرانی باید کشته شوند

کشتن ماموران ایرانی خشونت نیست

ما جهانی پر از حقوق بشر ساخته ایم

ولی فقط بشر آن ما هستیم

بقیه انسانها اگر ما بگوئیم بشرند وگرنه بشر نیستند

ما اروپایی و آمریکایی هستیم

آسیا و آفریقا اگر با ما نباشد نباید باشد

همه چیز را ما تعیین می کنیم

میزان ما هستیم

اینها تعاریف دوگانه نیست

چون ما می گوئیم

....ما

.....فقط ما

تمام.....

بیداد

یا غیور

در روشنایی دنبال سایه ها بودم

ناگهان تاریکی فرا گرفت مرا

اینجا گلبرگها صاف هستند

کمی جلوتر ساقه ای شکسته

انگار ساق پایمان خمیده

درختی به بلندای خانه کل محمد

از دور پیداست

درخت توت است

آنها را می چینم شیرین و درشت

خوردن قبل از ترک درخت زرنگی است

تابم کم است در بی تابی روزگار

شاید بنشینم سر کویش ناراحت

فکرم درگیر است قالب ندارد

شرمگین دیگر درختان سر راه

علفزاران تنهایی روزهای تب دار

وای از اینهمه بی شرمی سردمداران

سران تنگ دنیای گرفتار

پا پیچ همه ناچاران اقلیم

دروازه تنگی تنفس زنان بیمار

آه از اینهمه بیداد

زجر

یا غفور

برگی کوچک از درختی بزرگ بر زمین نشست

بادی آنرا کمی جابجا کرد

پیرمردی از کنار آن گذشت

طوفانی آنرا در هوا چرخاند

در سکوتی کنار پیاده رویی جا خوش کرد

کودکی آنرا پایمال کرد

ذرات آن در کف خیابان کشیده شد

هنوز هم لاستیکهای زیادی از روی آن می گذرند

شب و روز

چه زجری می کشد سپوری که هر روز باید کف خیابان و پیاده رو را جارو بکشد

دیگر هیچ کس طوفان را لعنت نخواهد کرد

دیگر هیچ ماموریتی برای بیابان نوشته نمی شود

تمام درختان در پارک و باغ آسوده بودند

هیچ مهم نبود که باد وزشی کند و ابر غرشی

اتفاقات تصادفی در حال رخدادن هستند

اما آنطرف کسی صدا می کند

برگها بی گناه کنده شدند

اینطرف گوش هایی می شنود

همه می دانند که اتفاق شایعه برداشته است

اما جوانکی چاقویش در دل ماموری فرو می نشیند

...

کمی بعد طناب دار محکم می شود

هیچ کس او را بی تقصیر نمی داند

حتی آنطرفی

دیدگاه

یا محبوب

یکی از پر بحث ترین مطالب سرنوشت نوشتن است چرا که وقتی یک بحث آغاز می شود طرفین می خواهند دیدگاه خود را به دیگری بفهمانند و حق بودن آن و مشکلترین جا همین نقطه آغاز است 

پیش از پی نوشت این بیان چرایی مطلب را روشن نمائیم

وقتی کسی روی مطلبی اصرار دارد و آنرا درست می داند و در همین حال شخص دیگری آنرا باطل می پندارد باید در چه چیز شک داشت

بنظر حقیر اینجا بازه دید و نظر افراد است که نمی توانند نظر مقابل را مورد مداقه قرار دهد یعنی وقتی جهت دید فرق کند آن وقت نظر هم فرق می کند شما وقتی از بالا به یک دیوار نگاه می کنید نمی توانید عمق یا ارتفاع آنرا درست بیان کنید اما در مورد کلفتی آن نظر درستی خواهی داشت اما اگر در همین زمان فردی از کنار به دیوار نگاه کند در مورد ارتفاع آن نظر درستی تری می دهد تا کلفتی آن این مثالها فقط جهت تقریب ذهن هستند و شرط آن این است که فرد در مورد این دیوار تجربه زیادی نداشته باشد.

حالا این نوع نظر دهی را در امور دیگر نیز تامین دهید خواهید فهمید که چرا دیدگاه های مختلف وجود دارد و گاهی هم مخالف هم هستند

حالا اگر یک عامل دیگر نیز به آن اضافه شود می تواند دقت را نیز تغییر دهد و تحلیلی دیگر را بدست دهد.

در دنیای واقعی و نظرات سیاسی گاها این اتفاق بسیار می افتد که فرد با اینکه دلایل قوی مقابل را می بیند ولی باز روی حرف خود می ایستد

البته گاهی افرادی هم هستند که فقط می خواهند مخالف باشند هرچند که خود به ناحق بودن کلام خویش آگاهی دارند.

سبک زندگی افراد نیز خود در این نوع دیدگاه موثر بوده و برعکس هم نظر فرد سبک زندگی اورا عوض می کند.

در ابتدای انقلاب اشرافی گری یکی از صفات ناپسند و نهی شده اسلام بود اما کمکم این رویه توسط یکسری افراد نو کیسه و نو به دوران رسیده یا به قدرت رسیده این رویه تغییر کرد و کار بجایی رسید که اگر اسراف نمی شد مورد شماتت قرار می گرفتند یعنی کمکم سبک زندگی انقلابی دگرگون شد و این قشر کعه متاسفانه در قدرت هم نفوذ زیادی پیدا کرده اند این نوع زندگی را رواج میدهند

چرا که این دیگاه در آنها شکل گرفته که فرد وقتی مهم است که بتواند چنین عملکردی داشته باشد بریز و بپاشش زیاد باشد

برای مثال حسن فریدون در سفر استانی به مشهد چون روی یک مارک خاصی از تشک باید کله مرگش بگذارد و در شهر مشهد آن مارک پیدا نمی شود یک هواپیمای اختصای آنرا از تهران برایش می برد

حالا این را مقایسه کنید با زندگی شهید رجایی بعنوان رئیس جمهور در دفتر کارش روی همان زمین می خوابد چون وقت رفت و آمد ندارد در زمان وزیر آموزش و پرورش در خوابگاه دانشجویی یا دانش آموزی استراحت می کند با دانش آموزان یا دانشجویان آن مراکز.

البته به گفته خودش او توان خرید فلان یخچال را دارد ولی چون می خواهد زندگی متوسط داشته یا پائین تر از معمول مردم داشته باشد در خانه یخچال معمولی و در زیر کرسی زندگی ادامه می دهد خانه اش کوچک است اما رئیس جمهوری داریم که در کاخ زندگی می کند با متراژ بسیار بالا و در آخر هم در استخر فرح که مخصوص او بوده و کس دیگری نباید از آن استفاده کند غرق می شود

هر دو اینها توسط مردم این کشور رئیس جمهور شده اند اما سبک زندگی و دیگاه آنها به کشور و سمت و مقام اینقدر تفاوت دارد

حالا در بین مردم هم این دو فرد طرفداران پروپاقرصی دارند چرا که دیدگاه مردم هم با هم فرق دارد

اما اگر نوع زندگی این افراد برای مردم قبل از رای مشخص می شد و سبک زندگی دومی را اکثر مردم نمی پسندید چون مثل خودشان نیست و درد آنها را درک نمی کند رای نمی آورد پس چه و چی می شود که رای می آورد اینجا پنهان بودن سبک زندگی و دیگاه افراد عامدا پنهان می ماند و به قولی با غفلت سازی رای جمع می کنند

در دیدگاه مردم باید پیدا و پنهان زندگی افراد بصورت شفاف بیان و آشکار شود تا معلوم شود که کدام پسند اکثریت خواهد بود

در دیدگاه مسئولین به پوشش زن با عنوان حجاب هم بیشتر کار سیاسی صورت گرفته و نظر نامزدهای مجلس و ریاست جمهوری و .... مخفی مانده به عمد تا هر دو گروه مخالف حجاب اسلامی و موافق آن به فرد مورد نظر رای دهند

این مخفی کاری به نوعی کار خراب کن است چرا که وقتی سیاست بازی در عقیده و آئین دینی معلوم نبود آنچه که نباید اتفاق بی افتد حاصل می شود امروز این ملغمه هرچند در سطوح مختلف اجرایی و.... کشور آشکار شده اما از همه تیل تر بحث پوشش اسلامی در جامعه است که به یک کلاف سر در گم تبدیل گردیده چون برخورد سیاست روزان به آن بجای عقیده فرصت طلبی به آن بوده است.